کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • آموزش و پرورش مدرن کودک محور است – سیامک بهاری – ۲۹ مارس ۲۰۲۴
  • وضعیت کودکان در سالی که گذشت – سیامک بهاری – ۲۲مارس ۲۰۲۴
  • کشتار کودکان در گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل -سیامک بهاری – ۱۵ مارس ۲۰۲۴
  • مدارس مسجد محور تعطیل باید گردد – سیامک بهاری – ۸ مارس ۲۰۲۴
  • کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل و مدارس خودگردان – سیامک بهاری – اول مارس ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      اپیزود ـ این شماره؛ مفهوم خوش شانسی در جنگ
    پنج‌شنبه, 14th می, 2015 | لیلا یوسفی

    توی سالن غذاخوری شنیدم که از پدرش می گفت؛ وقتی برگشت سر کلاس تا ساز و وسایل اش را بردارد از او پرسیدم: گفتی پدرت در سوریه معلم بوده، چه چیزی تدریس میکرد؟

    ‫ـ معلم زبان فرانسه بود.

    حالا در این شرایط پناهندگی چه می کند؟

    ـ در یک انجمن امور پناهنده های سوریه ای٬ در ترکیه کار می کند.

    ‫ـ هوم! نسبتا شغل خوبیه، مگه نه؟

    ‫ـ بله خانم معلم!

    ‫- بچه های دیگه چی؟

    ‫ـ بغیر از یکی شون که در شهر حلب٬ پدر و مادرش را از دست داده، بقیه با پدر و مادر و خواهر و برادرشان زندگی می کنند.

    ‫- چه مشاغلی دارند و کجا زندگی می کنند؟

    ‫ـ همه تقریبا در یک محله هستیم و اکثرا پدرها بیکار هستند. ولی بچه های بزرگتر بخصوص پسرها به کار خیاطی مشغولند.

    ‫- تو یک بار به من گفتی که در مدرسه قرآن در خوابگاه می مانی، چرا؟

    ‫(سکوت)

    – اگر دلت نمی خواهد نگو!

    ‫(سکوت)

    – بگذریم عزیزم، معذرت می خواهم.

    زیر لب زود گفت: آخه خانه مان خیلی کوچک است.

    ‫- چند وقت است آمدی ترکیه؟

    ‫- یک سال.

    ‫- جدا از این مشکلات فراوان، دوست دارم که از آرزوهایت هم برایم بگویی؟ منظورم این است که دوست داری چه کارهایی بکنی؟ رویاهات چی هستند؟

    ‫ـ خیلی چیزها! دوست دارم برگردم حلب. دوست دارم خیلی درس بخوانم و داروخانه باز کنم و به مردم سوریه دارو بفروشم! اما خانم معلم فعلا تا زبان رو به راه بشود، نمی توانم به مدرسه برگردم. دو سال از درسم عقب ماندم.

    ‫ـ حتما می توانی به همه ی این آرزوها برسی. فقط باید حسابی تلاش کنی. در هر کجای دنیا باشی فرقی نمی کند. تو موقعییت درس خواندن را داری و دختر باهوش و با اراده ای هستی. در همین مدت کوتاه هم در کلاس موسیقی کلی ملودی و آهنگ یاد گرفتی.

    ‫- بله، البته.

    هر دو ساکت شدیم و بی اختیار زل زدیم به تخته ی کلاس. من غرق در اندوه شده بودم و او نگران آینده ی نامعلوم اش بود.

    ناگهان سکوت را شکست و گفت:

    ‫- می دانی خانم، ما خیلی خوش شانس هستیم!

    ما زنده از شهر حلب بیرون آمدیم و آواره نشدیم، به همراه خانواده مان مستقیم آمدیم اینجا و پدرمان شغل دارد و سرپناهی بالای سرمان است. ما خیلی خوش شانسیم و لبخند آرامی زد.

    از استدلالش پشتم لرزید. آیا واقعا باید جان به در بردن از یک جنگ خونین و آواره شدن را خوش شانسی حساب می کردم؟! ‫رویم را برگرداندم به سمت پنجره و جواب دادم: شاید، اما قول بده به من، از این شانس ات تا جایی که می توانی استفاده کنی.

    ‫- قول می دهم.

     

     

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.