کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • آموزش و پرورش مدرن کودک محور است – سیامک بهاری – ۲۹ مارس ۲۰۲۴
  • وضعیت کودکان در سالی که گذشت – سیامک بهاری – ۲۲مارس ۲۰۲۴
  • کشتار کودکان در گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل -سیامک بهاری – ۱۵ مارس ۲۰۲۴
  • مدارس مسجد محور تعطیل باید گردد – سیامک بهاری – ۸ مارس ۲۰۲۴
  • کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل و مدارس خودگردان – سیامک بهاری – اول مارس ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      میزگرد بررسی وضعیت آموزش و پرورش در افغانستان ـ گفتگو با کبیر کهکشهان٬ فهیم آزاد و یونس سلطانی
    دوشنبه, 20th جولای, 2015 | میزگردها

    نشریه کودکان مقدمند: آموزش وپرورش در افغانستان را چگونه معرفى ميكنيد؟ با كدام استاندرد اداره ميشود؟ سيكولار است؟ يا برعكس. 

     

    کبیر کهکشهان: درحاليكه تجارب جهانى نشان ميدهد كه بورژوازى با آغاز انقلاب صنعتى  براى كسب سود بيشتر وسيعا در صدد بسط علوم وتكنالوژى در جهان  شد و گامهاى بلندى را در زمينه برداشت و اين اساسا محصول آموزش وپروش مدرن بود ، اما اين تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش و اهميتش در افغانستان از جانب هيچ دولت بورژوازى جدى گرفته نشد و كوچكترين توجهى به آن مبذول نگرديد. تنها در طول تاريخ سياسى افغانستان، امان الله شاه خواست تا سيستم مدرن آموزش و پرورش را با ايجاد مكاتب متنوع و تحصيل رايگان به دختر و پسر اساس بگذارد كه تا حدودى موفق نيز شد اما نسبت ضعف حاكميت وى و تأثير گذارى شديد لايه هاى روحانيت ارتجاعى، نتوانست برنامه هايش را به كلى تحقق بخشد و با آنارشى ايكه با سقوط حاكميت وى به ميان آمد همه اقدامات وى دوباره برچيده شد. در حاكميت چپ طرفدار شوروى نيز اين عرصه دست خوش تحول گرديد ولى هيچگاه منجر به سيكولاريزه شدن اين عرصه نگرديد بلكه برعكس در انتهاى سقوط اين حاكميت و باج دهى به مذهب، دوباره اصول و روش قبلى زمان ظاهرشاه٬ يعنى معجونى از استاندارد غير سيكولار بر سيستم آموزش و پرورش حاكم گرديد. با قدرت گيرى اسلام سياسى در افغانستان در وجود مجاهدين و بعدا طالبان، مانند تمام عرصه ها، حوزه آموزش و پرورش نيز بكلى نابود گرديد، به خصوص بزرگترين صدمه در اين زمينه به زنان و دختران افغانى وارد آمد كه تمام جهانيان از آن انگشت تعجب بدندان گرفتند. طى ١٤ سال حاكميت امريكايی ولو كه به لحاظ كمى در اين عرصه پيشرفت هایی نمودار شد و میليونها دختر و پسر روانه تحصيل شدند اما از لحاظ كيفى به نسبت دخالت نيروى مذهب در سيستم آموزش و پروش از همان اوان حاكميت كرزى الى اكنون در تمام دوره هاى آموزشى ابتدايی و عالى تلاش شده است و میشود تا به  فاكتور و دخالت پرورش دينى ارجحيت بلند داده شود.

     

    گفته میشود که کتابهای درسی در افغانستان توسط جمهوری اسلامی ایران تهیه و تنظیم میشود. متون کتابهای درسی مانند تاریخ٬ جغرافی و علوم اجتماعی با این توصیف چه آموزشهایی در بر دارد؟ کلا این اعمال نفوذ چه تاثیری در کل سیستم آموزشی کشور دارد؟

     

    فهیم آزاد: راستش مسأله تهیه و تنظیم کتابهای درسی مدارس افغانستان توسط جمهوری اسلامی را دقیقاً نمی توانم تأئید و یا رد کنم. این که این متون در کجا تهیه و

    تنظیم شده است از نظر من زیاد اهمیت ندارد، آنچه که اهمیت دارد محتوا و مضمون این متون است. این کتاب­ها می تواند با همین محتوا در هر کجایی از دنیا تنظیم و ترتیب شود. تا آنجا که من اطلاع دارم و می دانم نظام آموزش و پرورش افغانستان چه در گذشته و چه پس از مهندسی دولت و نظام کنونی پس از سقوط امارت اسلامی طالبان، یک نظام آموزش مدرن و مترقی نبوده و نیست. نظام آموزشی کنونی علی­الرغم ادعاهایی که از جانب حاکمیت پوشالی و حامیان جهانی آن صورت می­گیرد، شدیداً ایدئولوژیک است و آن را در تمامی ماتریال آموزشی تهیه شده می توان مشاهده نمود. اگر این متون درسی را ملاحظه بفرمائید، در سایت رسمی وزارت معارف افغانستان قابل دسترس است، کسانی که در تألیف و تهِیۀ این کتاب­ها سهم دارند بیشترینه از جریان­های اسلامی – قومی و بعضاً هم فاقد صلاحیت علمی اند. بناء فرق چندانی نمی­کند که این کتاب­ها و متون درسی در ایران چاپ و تهیه شده باشد یا در افغانستان و یا کشور دیگری. چون ارتجاع اسلامی حاکم بر مقدرات مردم افغانستان با هر متر و مقیاسی همجنس و هم سرشت جمهوری اسلامی سرمایه در ایران است. تمامی متون درسی بر اساس تبیین ضدعلمی دین اسلام تهیه شده است و کمتر بار علمی، اکادمیک، مترقی و مدرن دارند. بنابراین و بدین صورت دانشجویان از همان آغاز یعنی از کلاس اول مدرسه تا سال آخر دبیرستان شستشوی مغزی می شوند و ضد علمی ترین تبیین ها و ادراکات به خورد نسل جوان جامعه داده می­شود و اگر این پروسه بر همین مبنا تداوم یابد زيان­های جبران ناپذیری به بار خواهد آورد چنانکه همین اکنون نیز شاهد این زیان ها در سطوح معینی هستیم. آنچه که در ذهن نسل جوان وکودک جامعۀافغانستان در مدارس (مکاتب) دولتی و رسمی بذرافشانی می­شود به لحاظ محتوایی با آنچه که در مدارس دینی تدریس می­شود و به دانشجویان و طلاب القاء می­شود، فرق چندانی ندارد. در نتیجه از هردو مرجع آخوند و تفکر آخوندی تحویل جامعه داده می­شود. که این خود در استحکام و تداوم ارتجاع و سلطۀ بلامنازع اش در کشور و تداوم جهل و خرافه و تعصب و زن ستیزی و … کمک می نماید.

     

    حضور دختران در مدارس مداوما با موانعی روبرو است. آیا قوانینی هست که از این دختران حمایت کند؟

     

    یونس سلطانی: آنگونه که در پاسخ به پرسش های قبلی تذکار داده شده است، نظام تحصیلی در افغانستان نظامی است شدیدا ایدیولوژیک. اسلام و تعالیم اسلامی در مرکز سیستم آموزشی قرار دارد. چون زن از دید اسلام شهروندان درجه دو هستند، طبعآ این دیدگاه در موقعیت زنان در همه امور اجتماعی مادیت می یابد.

    گرچه در قانون اساسی افغانستان بر اصل برابری همه شهروندان تآکید گردیده ، بلافاصله تذکر داده شده است که هیچ حرکت و اقدامی نبایست در تقابل با اندیشه ها و بینیش اسلامی باشد. در اسلام هم که اساسا اندیشه برابری زن و مرد مردود است. ”دموکراسی” حتی در همان محدوده بورژوایی آن متآثر از نسبیت فرهنگی بوده و به نفع باورهای سنتی به کنار رفته و کاملآ به حاشیه کشانیده میشود.

    بنا بر این هیچ قانونی در حمایت از حقوق زنان و دختران در افغانستان وجود ندارد. کلا در سطح جامعه، تحت تآثر بینیش حاکم که همان اندیشه های نمایندگان طبقات حاکم در جامعه میباشد، وضعیت چنان است که اگر پدر و مادر ناگذیر از انتخاب فرستادن یک طفل شان به مکتب گردند، بدون شک فرزندان پسر در الویت قرار میگرند.

     

    پايه ها و سنديت آموزش علمى در كتابهاى درسى رعايت شده است؟ مورد تائيد چه منبع آموزشى معتبرى است؟ 

     

    کبیر کهکشان: افغانستان چه قبل از جنگ و چه درشرايط بيش از سه دهه جنگ از هيچ ساختار اعتباری كه تناسب لازم با معيارهاى جهانى يا منطقوى داشته باشد برخوردار نبوده است. برهمين مبنا و بى قاعدگى عمومى،  نظام آموزشى كنونى افغانستان نيز از استاندارد علمى برخوردار نيست و آنچه در مجامع آموزشى تدريس ميگردد هم از منظر كمى و هم كيفى شديدا در رنج است حتى اساسات كنونى آموزشى بر معيارهاى كهنه چندين دهه قبل بنا يافته و جايگاه متد آموزش مدرن در آن عرصه نهايت كوچكى را تشكيل ميدهد. عوامل فقدان روش مدرن و مطابق به استانداردهاى آموزشى و پرورشى اولا نفس خود حاكميت كنونى است كه اتكا و بقاى سياسى اش را در حفظ ارزشها و فاكتورهاى فكرى قبيله وى، سنتى و مذهبى  وعقب مانده مى بيند. ثانيا و به همين اعتبار فقدان هزينه كافى در عرصه آموزش وپرورش، عدم حمايت جدى از توليد علم ومعرفت و وصل ساختن اين سيستم با كانونهاى علمى معتبر جهان، اتكا بر نصاب تدريسى قديم كه شديدا از كاروان تفكرو اگاهى علمى نوين  عقب مانده است، ندادن فضا وامكانات براى پژوهش ها و تحقيقات علمى و زمينهء مساعد براى كشفيات واختراعات ، عدم توجه به ارتقاى آموزش اكادميك و در اين زمينه گفتمانهاى وسيع اكادميك، توجه اساسى به حفظ و ارتقاى سطح دخالت مذهب در عرصه آموزش وپرورش، عدم حمايت قاطع از حقوق مادى و معنوى استادان و معلمان كشور كه نمونه اش را در اعتصاب سراسرى اخير معلمان افغانستان شاهد بوديم، از جمله عواملي است كه منجر به بى اعتبارى علمى اين عرصه گرديده است.

    با درنظرداشت وضعيت اسفبار اينچنينى بايد گفت كه آموزش كنونى در افغانستان در خلاء يك رابطه مستحكم و پايدار با منابع علمى جهان از سنديت و پوشش دنياى كنونى ومدرن علمى برخوردار نيست.

     

    دسترسی به آموزش چگونه است؟ مدارس بر اساس خصوصی و دولتی و غیره دسته بندی شده است؟ مدارس قرآنی چگونه اداره میشود؟ آیا کمک هزینه ای از دولت دریافت می دارند؟

     

    فهیم آزاد: با توجه به وضعیت امنیتی، تداوم و گسترش جنگ در مناطق تحت نفوذ نیروهای نظامی مخالف چون طالبان، حزب اسلامی به رهبری حکمتیار و نیروهای دیگر فعال اسلام سیاسی در جغرافیای افغانستان از جمله القاعده و داعش، دسترسی به آموزش برای مردم غیرممکن و نا مقدور است . طالبان و همراهان شان با ضدیتی که با علم و مدنیت دارند هم در مناطق تحت سلطۀ شان و هم در مناطقی که هجوم می آورند این ضدیت شان را چون گذشته با به آتش کشیدن مدارس، انفجار و انتحار، کشتن آموزگاران و دانشجویان و اسیدپاشی و مسمومیت کودکان، بویژه کودکان دختر، نشان می دهند. نه تنها این بلکه با پخش شبنامه و تهدید خانواده ها این محرومیت از آموزش را به زور سرنیزه و تفنگ و ارعاب اعمال می­نمایند. در مناطق و شهرهایی که دولت در آنها مسلط است دسترسی به مدرسه به این معنی فراهم است که کسی ممانعت رسمی و قانونی اعمال نمی­کند. ولی هزار و یک سد و مانع عینی و عملی وجود دارد که بخشی از کودکان و دانش آموزان را از رفتن به مدرسه و ادامۀ تحصیل محروم می­سازد.

    پس از یازده سپتامبر ۲۰۰١ و پروژۀ “دموکراتیزاسیون” منطقه از جمله افغانستان سیاست اقتصادی بازار آزاد بر تمام شؤون زنده­گی اجتماعی مردم افغانستان مسلط شده است و نظام آموزشی نیز از آن بی نصیب نمانده است. از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق مردم و فرزندان شان در طی سه دهه جنگ و به ویژه در دوران حاکمیت دارودسته های اسلامی- قومی و از آن میان امارت اسلامی طالبان از نعمت سواد و آموزش محروم بودند، مخصوصاً ممنوعیت تحصیل و کار دختران و زنان و تحمیل اپارتاید جنسی اسلامی بر آنها،

    عطش فراگیری و کسب علم و تحصیل تمام جامعه را فرا گرفته بود و این خود زمینۀ سودجوئی و ثروت اندوزی را برای نوکیسه هایی فراهم آورد که تقلا و تلاش داشتند تا از این نمد کلاهی نصیب شوند. در کنار مدارس و نهادهای تحصیلی دولتی انواع و اقسامی از مؤسسات تحصیلی خصوصی قارچ گونه در هر کوچه و پس کوچۀ شهرها، به خصوص شهرهای بزرگ، سبز شدند. تعداد معدودی از این مؤسسات آموزشی و تحصیلی شاید در کنار سودجویی سهمی در فراهم آوری زمینۀ تحصیل و بهبود کفیت آن ادا نمایند ولی اکثریت قریب به اتفاق آنها به لحاظ کیفی مؤثریتی در بهبود نظام آموزشی و رونق آن ندارند، بل بیشتر منبعی برای سودجوئی و منفعت مادی افراد و نهادهایی مالی است. در ضمن آنهایی که بنیۀ مالی دارند و می توانند از پس شهریه های سنگین این مدارس بر بیایند فرزندان شان را به مدارس خصوصی می فرستند در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق مردم حتی توان تهیئۀ دفترچه و قلم برای فرزندان شان را هم ندارند. این شرایط و وضعیت خود در طبقاتی شدن آموزش و تحصیل و همچنین افت هرچه بیشتر کیفیت تدریس در مدارس دولتی منجر شده و می شود.

    اگر منظور تان از مدارس قرآنی همان مدارس دینی اسلامی که طلبه و آخوند تربیت و تولید می کنند باشد از برکت موج “دموکراتیزاسیون” و اسلامیزه شدن هرچه بیشتر و گسترده­تر افغانستان به رهبری دولت امریکا و متحدینش در نظام سرمایه­داری مدرسه­های دینی بیشتر مورد توجه قرار داشته است و منابع عظیم مالی در جهت گسترش آن ها هزینه شده است. همین امروز ١٤ سال پس از حضور نظامی امریکا و متحدینش در افغانستان و سرازیر شدن منابع هنگفت مالی، در کابل پایتخت و مرکز اقتدار دولت، دانش آموزان در گرمای طاقت­فرسا زیر چادر و بدون کمترین امکانات درس می­خوانند، در حالی کهUSID تنها در استان کابل چندین مدرسۀ دینی را با هزینۀ خودش اعمار نموده است. در کنار این کشورهای اسلامی هر کدام به سهم خویش از جمله جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در ایجاد مراکز آموزش اسلامی مبالغ هنگفتی را هزینه کرده اند که از آن جمله می توان از دانشگاهی بنام “دانشگاه خاتم­النبیین” به رهبری آیت الله شیخ آصف محسنی و دانشگاه “الدعوه” تحت رهبری رسول سیاف یکی دیگر از رهبران اسلام سیاسی نام برد. طبق ادعای دولت­مردان و نهادهای حاکمیت کنونی از جمله وزارت حج و اوقاف حدود صدو بیست هزار مسجد در سراسر کشور وجود دارد که توسط دو صد و چهل هزار ملا و موذن رهبری و اداره می­شوند. بنابر آمارهای ارائه شدۀ وزارت حج و اوقاف حدود ۹۰۰ مدرسه دینی در سراسر کشور فعالیت می­کند که در این مدارس در حدود ۲۰۰ هزار طلبه مشغول تدریس است. آمار وزارت حج و اوقاف تنها شامل مساجد، ملا امامان و مدارسی می شود که توسط این وزارت ثبت و راجستر شده است. اما مساجد و مدارس زیادی در سراسر کشور وجود دارد که توسط کشورهای دیگر تمویل و اداره می شوند. از جمله ترکیه و عربستان سعودی دست بالائی در گسترش مدارس اسلامی دارند که خود در ضمن تمویل مالی آنها نصاب تدریس را نیز تهیه می نمایند و دولت افغانستان کنترلی بر این مدارس و متون درسی در آنها ندارد. دولت وحدت ملی به رهبری اشرف غنی با وجود عدم توانائی اش در تأمین معیشت، پرداخت و افزایش حقوق آموزگاران مدارس دولتی، نسبت به مدارس دینی سخاوتمندانه عمل می نماید و حقوق و مستمری آخوندها و مدرسین را از کیسه مردم می پردازد.

     

    در چندین مورد حملاتی به مدارس اساسا دخترانه صورت گرفته است. مسمومیت های مشکوک گروهی و غیره منجر به بستن مدارس گردیده است. واکنش دولت چیست؟ آیا اساسا قدرت نفوذی وجود دارد؟

     

    یونس سلطانی: عمدتا گروههای اسلامی و مخصوصا طالبان مسٶول مستقیم حملاتی اند که به مدارس دخترانه صورت گرفته است. این امر علاوه بر آن که دشمنی آن گروههای بشدت عقبگرا را با علم و تمدن به نمایش میگذارد، نشان میدهد که آن گروهها میدانند در هر قدمی برای آزادی زنان، سیکولاریزم نهفته است. دین و تفکرات دینی وسیله ای برای حفظ قدرت معنوی و مادی برای آن گروه ها میباشد. یکی از وجوه مشترکات دولت با گروههای مخالفش هم درست همین نکته نهفته است. دولت در عکس العمل به حملات به مدارس دخترانه از حد نسبت دادن آن به دشمنان مردم افغانستان فرا تر نرفته و در هیچ موردی نقش دین در آن حملات و ماهیت زن ستیزانه دین به چالش کشیده نشده است. علاوه بر این اشرف غنی در کمپینهای انتخاباتی اش به صراحت بیان نمود که فاصله میان قصر ریاست جمهوری (ارگ) و مسجد را کوتاهتر میسازد. به بیان دیگر غنی گسترش نفوذ دین را در جامعه تضمین نمود.

    دولت وحدت ملی که فلسفه وجودیش بر دین و مناسبات سنتی و عقب مانده قبیلوی استوار است، هیچگاه قدرت اسلحه دین را به رقبایش واگذار نمی نماید.

     

    آموزش وپرورش در افغانستان رايگان و اجباری است؟ متولى آموزش چه نهادى است؟ دولت؟ نهاد هاى مذهبى مانند مساجد وغيره؟ كتابهاى درسى رايگان توزيع مى شود؟ 

     

    کبیر کهکشان: آموزش وپرورش در افغانستان هيچگاه اجبارى نبوده زيرا اين اجبارتحصيل توسط آحاد جامعه در گام نخست از توجه وامتياز دهى فوق العادۀ دولتها از مسؤليتى كه در برابر جامعه دارند ناشى ميگردد.  در افغانستان  اكثرا در شهرهاى بزرگ  مردم فرزندان خود را شامل مكتب ميسازند  اما در دهات وروستاها اهميتى براى كسب آموزش داده نميشود. و به همين لحاظ و متاسفانه كه افغانستان درعرصه جهانى بيشترين رقم بيسواد و كم سواد را دارا ميباشد.

    دوم از آنجائيكه نزد تمام دولتهاى فاسد افغانى ظرفيت سازى وزمينه اشتغال براى فارغ تحصيلان هميشه يكى از معضل هاى اجتماعى بوده ، عدۀ زيادى از خانوادهها خصوصا در روستاها به جاى فرستادن فرزندان شان براى تحصيل وتهيئه مخارج آن٬ آنها را براى كسب آموزش حرفه هاى غيرتخصصى براى رفع نيازمندى هاى اولى و حداقلى رفاهى خانواده هاى خود از صف سيستم آموزش وپرورش جدا ميسازند.

    همچنان طى سالهاى اخير با موج جديد ايجاد مراكز ومكاتب و دانشگاه هاى خصوصى، رايگان بودن تحصيل نيز شديدا متحول شده است. اين نهادهاى آموزشى خصوصى كه در رقابت با موسسات تحصيلى دولتى و سياست جديد خصوصى سازى حاكميت، تاسيس گرديده اند، با پول گزاف به استخدام اساتيد ومعلمان مى پردازند واز استانداردهاى بهتر آموزشى نيز برخوردارند. اما مخارج دوره هاى آموزشى در چنين نهاد ها تنها از عهده خانواده هاى ثروتمند ودرباريان ريز ودرشت برآمده ميتواند نه اكثريت محروم جامعه. به همين اساس بايد تصريح كرد كه در افغانستان دو نوع تصدى دولتى و خصوصى آموزش وپرورش حاكم است كه روند خصوصى سازى در رقابت با بى عرضه گى سيستم دولتى پيوسته از رونق تجارتى بيشتر مفاد مى برد.

    اما در پهلوى اينها بخش وسيع ديگرى از سيستم آموزش وپرورش را دستگاه ها ومؤسسات دينى در انحصار خود گرفته اند. اين بخش مخرب كه اكثرا تعريف آموزش وپروش را درتنها  فراگيرى علوم اسلامى خلاصه ميكنند با امكانات گسترده وحمايت دولتى به صورت وسيع وبا آزادى تمام عمل ميكند. مساجد، تكايا، مدارس مذهبى ، دانشگاه هاى اسلامى مجموعهء اين سيستم آموزشى را تشكيل ميدهد. دانشگاه هاى خاتم النبیین به رهبرى آيات الله محسنى  و الدعوة به رهبرى عبدالرب سياف تنها در كابل نمونه یی از چنين مراكز شست وشوي مغزى جوانان است واز این هم زشت تر مدرسۀ دخترانۀ اشرف المدارس در شهر کندز است که به تأسی از اسلام ناب محمدی عقب گرایی و تحجر فکری را در برنامه های آموزشی خویش به اوجش رسانیده است. در همين راستا جا دارد تا از قرارداد دولت ارتجاعى افغانستان با عربستان سعودى براى اعمار مركز بزرگ اسلامى با مخارج صدها میليون دالاری ياد كرد كه قبلا نگرانى تمام جامعه روشن ضمير افغانى را در قبال داشته است. زيرا به كارگيرى چنين مراكز آموزشى مستقيما در خدمت بسط افراطيت مذهبى و ايجاد نحله هاى فكرى ضديت با تمدن و هرگونه آزديخواهى برنامه ريزى شده است.

     

    وضعیت ایمنی مدارس از چه قرار است؟ کلاس­های درس٬ سیستم گرمایی٬ میزنیمکت٬ فضای آموزشی و . . .

     

    فهیم آزاد: همانطور که در پاسخ به پرسش نخست ابراز داشتم به دلیل وضعیت حاکم و شرایط جنگی و ایلغار نیروهای ارتجاعی و صف آرائی های شان در هر دو سوی این تخاصم و جدال، نه دانش آموزان و نه هم آموزگاران هیچکدام از مصونیتی برخوردار نیستند. سیستم آموزش در حداسفباری قرار دارد. از برکت بیشتر از سه دهه جنگ و سلطۀ

    نیروهای ارتجاعی و افکار عصر حجری آنها شیرازۀ جامعه از هم متلاشی شده است و این خود تأثیر مستقیم و بلافصلی بر عرصۀ آموزش و پرورش نیز گذاشته است. آن ارج و منزلتی را که یک آموزگار باید داشته باشد و در خوراش است ندارد، بساط ارعاب و تهدید پهن است. هستند کسانی که شاید لحظه یی هم سرکلاس درس حاضر نباشند و دانش و فهمی کسب نکرده باشند ولی با توسل به زور و واسطه از آموزگار مدرک تحصیلی می گیرند. آموزگار که خود ذهنش مشغول امنیت و سیر شدن شکم زن و فرزندش باشد و حقوقش حتی کفاف پرداخت اجارۀ ماهانۀ منزلش را نکند، چگونه می تواند با آماده­گی سر کلاس حاضر شود و به دانش آموزانش چیزی بیاموزد. آموزگاری که خودش امنیت و آسایش روحی و روانی ندارد چگونه می تواند به دانش آموزانش امنیت و آسایش روحی فراهم نماید. اغلب مدارس مخصوصاً مدارس پایتخت و کلان شهرها بیش از ظرفیت دانش آموز دارند. در هر کلاس حداقل ٦۰ تا ۷۰ دانش آموزش با کمترین امکانات درس می خوانند. در کابل و کلان شهر های دیگر به دلیل کمبود مدارس، آموزگار و سائر امکانات دانش آموزان در سه شیفت مدرسه می روند. بیشتر کادرآموزشی که امروز به عنوان آموزگار ایفای وظیفه می نمایند خود نیاز به آموزش دارند. در شهرستان­ها و دهات به دلیل کمبود آموزگار، دانش آموزانی که در کلاس­های بالاتر درس می خوانند بخشی از روز را به عنوان آموزگار به دانش آموزان کلاس­های پائین تر درس می­دهند. بنابراین مسألۀ عدم موجودیت کادر ورزیده و خبره و مهمتر از آن عدم وجود اتوریتۀ علمی و تحصیلی خود به کفیت آموزش و همچنان ایمنی محیط تدریس صدمه می­زند و آن فضای ایمن و پرنشاطی را که لازمۀ آموزش است هم از دانش آموز و هم از آموزگار می­گیرد.

    شاید اطلاع داشته باشید که در افغانستان به جز مناطقی که در فصل زمستان هوای نسبتاً معتدلی دارند از جمله مناطقی در شرق کشور چون ننگرهار و در جنوب استان­های قندهار و هلمند در سایر مناطق کشور به دلیل سرما و عدم امکانات در سه ماهِ زمستان مدارس تعطیل هستند. دلیل آن همانطور که ذکر شد عدم وجود امکانات است، تازه در کلان شهرها ساختمان های مدارس نسبتاً خوب است ولی از دستگاه تهویه و گرما در آنها خبری نیست. وضع در سایر استان­ها و شهرستان­ها و دهات به مراتب وخیم­تر از آن است که کسی تصورش کند. در بیشتر مناطق دانش آموزان در فضای آزاد و باز و یا در نهایت زیر چادر درس می خوانند و از میز و صندلی و تخته سیاه هم خبری نیست. فضای مستولی بر نظام آموزشی افغانستان با وجود میل و عطش نسبت به آموزش و گسترده­گی آن در میان شهروندان کشور متأثر از فضای عمومی غالب بر کشور است که چیزی نیست جز ارتجاع و عقبگرایی و جولان نیروهای ارتجاعی. شما فکرش را بکنید که مراکز علمی و پژوهشی که باید مراکز جدالِ افکار و سیاست و فرهنگ باشند در افغانستان تبدیل شده اند به جولانگاه نیروهای اوباش مذهبی. در فضای شاد این مراکز آموزشی جغد جهل و خرافه لانه نموده است. در همین ماه رمضان و در چنین فضائی به دلیل در خواست دانش جویان”دانشکدۀ” شرعیات، چندین دانشکده همجوار دانشکدۀ شرعیات در دانشگاه کابل به وسیلۀ مسؤولین امور تعطیل شده است تا ایمان این آقایان از “وسوسۀ شیطانی” دانش آموزان دختر در امان باشد و دین و دنیای حضرات مسلمان و مؤمن فرو نریزد و از بهشت موعود و حور و غلمان آن محروم نشوند. چنین است فضای حاکم بر نظام آموزش و پرورش افغانستان.

     

    وضعیت پرداخت دستمزدها به کارکنان آموزش و پرورش چگونه است؟ مثلا یک آموزگار چقدر دستمزد ماهانه دریافت می کند؟

    یونس سلطانی: احتمالا شما در جریان اعتصابات آموزگاران در اعتراض به عدم بر خورداری آنها از امکانات مادی و معنوی که سازمان ما هم از آنها حمایت قاطع کردند، قرار داشته باشید. معلمان حدود هشت هزار افغانی (معادل تقریبن ١٣٠ دلار) در ماه معاش دارند. این مقدار پول نمیتواند جوابگوی سطح بالای هزینه ها در افغانستان باشد. مسٶلین امور در پاسخ به تقاضای امکانات بهتر برای معلمان گفته اند که محدودیت های قانونی برای دادن پاسخ مثبت به خواسته های آموزگاران وجود دارند. این در حالی است که دولت هزینه پرداخت حقوق به حدود دو صد و چهل هزار ملا و مٶذن را بعهده گرفته و علاوه بر آن مصارف ترمیم مساجد را نیز می پردازد. همین مقایسه نشان میدهد که آموزش و کارکنان آموزش و پرورش در افغانستان به هیچ وجهی از ارجحیتی بر خوردار نیستند.

    نشریه کودکان مقدمند: از شرکت شما در این گفتگو بسیار متشکریم٬ به مکات کلیدی مهمی در باره وضعیت آموزش و پرورش در افغانستان اشاره شد.*

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.