کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • آموزش و پرورش مدرن کودک محور است – سیامک بهاری – ۲۹ مارس ۲۰۲۴
  • وضعیت کودکان در سالی که گذشت – سیامک بهاری – ۲۲مارس ۲۰۲۴
  • کشتار کودکان در گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل -سیامک بهاری – ۱۵ مارس ۲۰۲۴
  • مدارس مسجد محور تعطیل باید گردد – سیامک بهاری – ۸ مارس ۲۰۲۴
  • کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل و مدارس خودگردان – سیامک بهاری – اول مارس ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      اپیزود ــ این شماره؛ بدون نان
    سه‌شنبه, 27th اکتبر, 2015 | لیلا یوسفی

    سراسر تابستان به جز یکشنبه ها، هر روز صبح با صدای آهنگین و ریزه اش از خواب بیدار شدم. میان کوچه های شهر کوچک ما که هنوز داشت آخر های خواب خوش اش را می دید، نان تازه می فروخت.

    ازه تازه نون تازه، روغنی و داغ بدو . . تازه!

    مدتی توی کوچه ی ما معطل می کرد. یواش یواش سرهای ژولیده و خوابالود همراه با سبدی که به آن طناب باریکی وصل شده بود در بالکن های خانه ها ظاهر می شدند.

    ـ دو تا نون!

    سبد از طبقه ی پنجم فرود می آمد، نان ها را در آن می گذاشت و پول خرده ها را بر می داشت و وقتی نان داغ بریده شده روی میز صبحانه حاضر می شد، صدای ریزه نانوای دوره گرد، دیگر دور شده بود. روز اول مدرسه ها با وسواس گوش به زنگ بودم، با دلنگرانی از خودم پرسیدم، نکند بیاید!با دلخوری میان انجام کارهای روزانه مرتب از پنجره سرک می کشیدم و به کوچکترین صدا با دقت گوش می دادم. اما صدایی نیامد. چای به دست به بالکن رفتم و روی صندلی خاک گرفته نشسته ام. بعد از یک شب نسبتا سرد، آفتاب گرمای خوشایندی داشت. ناگهان پسرک را دیدم با دوستش از ته کوچه ظاهر شد. دوستش با صدای بلند آوازی می خواند و دست می زد. پسرک هم دست هایش را از هم باز کرده بود و می رقصید. دست هر دوشان چند دفتر و کتاب بود. آنها رقصان و آوازه خوان از دور آمدند، نزدیک خانه ی ما که رسید، خندان کنان ایستاد و دستی تکان داد و بعد در پیچ کوچه به طرف مدرسه ی محل ناپدید شد. بی اختیار نفس عمیقی کشیدم و انگار سنگینی یک دغدغه از شانه هایم رفت. شاید دلم برای صدای ریزه اش و بوی نان تازه اش تنگ می شد، اما از اینکه نگاهم بدرقه ی راه مدرسه اش شده بود، احساس راحتی می کردم.

    چقدر این چای بدون نان داغ و صبحانه لذت بخش بود.*

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.