کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • آموزش و پرورش مدرن کودک محور است – سیامک بهاری – ۲۹ مارس ۲۰۲۴
  • وضعیت کودکان در سالی که گذشت – سیامک بهاری – ۲۲مارس ۲۰۲۴
  • کشتار کودکان در گزارش کمیته حقیقت یاب سازمان ملل -سیامک بهاری – ۱۵ مارس ۲۰۲۴
  • مدارس مسجد محور تعطیل باید گردد – سیامک بهاری – ۸ مارس ۲۰۲۴
  • کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل و مدارس خودگردان – سیامک بهاری – اول مارس ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      ترجمه دو خاطره تلخ از ختنه از فارسی به آلمانی از نهاد ،، شکایت مردان از ختنه،،
    دوشنبه, 7th مارس, 2016 | کریم شاه محمدی

    دو خاطره تلخ از ختنه- وقتي كه ختنه شدم و وقتي كه كودكي را ختنه كردم

    حالا هم كه دارم اين دو خاطره را مي نويسم در بيمارستان بستري هستم، و نامه دوست عزيزم مينا احدي را دريافت كردم –
    نامه مينا و محيط بيمارستان من را وا داشت كه اين خاطره ها را بنويسم كه كمپين عليه ختنه كودكان را گسترش دهيم.

    در يكي از دهات كردستان ايران به دنيا آمدم،حدودا پنج سال سن داشتم كه پدر و مادرم بدون هيچ ترديدي طبق سنت اسلامي تصميم گرفته بودند كه من را به شهر ببرند و ختنه كنند. البته شهر بردن من به اين معنا نبود كه در بيمارستاني اين عمل انجام گيرد ، بلكه يك نفري را سراغ داشتند كه گویا او بهتر ختنه مي كند، هر چه اين يك نفر نه دكتر بود و نه پرستار بلكه كسي بود كه تجربي آموخته بود كه ختنه كند ، آنهم با يك چاقوي غيره استريل و يك نخ كه قسمت ختنه شده را با آن مي بست.

    بله من را خانه يكي از فاميلهايمان برده بودند آقاي ختنه چي وارد اطاق شد پدرم و مادرم سعي مي كردند موضوع را نهان نگه دارند و همچنين جلو چشمم را مي گرفتند كه چيزي را نبينم، من هم نا خود آگاه جيق مي كشيدم كه دست از سرم بر داريد و دست و پا مي زدم يك دفعه احساس درد كردم كه قسمت ختنه را بستند و آقاي ختنه چي گفت سقف را نگاه كن يك كنجشكي دارد مي پرد و يك دفعه من را ختنه كرد. جيق و داد من هم با بد و بي راه گفتن به ختنه چي ادامه پيدا كرد و تا حالا كه ٥٨ سال سن دارم هيچ كه اين خاطره برايم مبارك نبود و نيست بلكه درد ناك، زجر آور و آن را تعرض به حقوق خود كه نتوانستم بر بدن خودم تصميم بگيرم مي دانم ، بله بعد از اينكه من را ختنه كردند يك كيسه خاكستر آوردند و به من آويزان كردند اينهم روش استريل آن دوره بود
    روز بعد به خانه خودمان در ده بر گشتيم و بعد از چند ساعت بيرون رفتم با هم سن و سالهايم بازي كردم و زمين خوردم و به شدت خون ريزي كردم داروي جلوگيري هم همان خاكستر بود. ختنه كه شدم موفقيت آميز نبود چسپندگي داشت و لازم بود عمل جراحي بشوم ولي خجالتي مي كشيدم به مادرم و پدرم بگويم وقتي كه ١٠ ساله شدم به اين نتيجه رسيدم كه بايد اين عمل جراحي را خودم انجام دهم يعني پوستي كه چسبيده بود بايد رها مي كردم شنيده بودم اگر اين پوسته را يك روز با نخ ببندم بدون درد مي توانم اين عمل را انجام بدهم من اين كار را كردم و اين عمل را انجام دادم آنهم نه با چاقو بلكه با سنگ يك سنگ را شكستم كه يك طرفش مانند چاقو تيز بود و اين عمل را انجام دادم كمي عفوني شد ولي بعد از يك هفته خوب شد و عمل جراحي با سنگ با موفقيت به انجام رسيد. ولي خاطره زجر دهي من ،كه هيچ گونه اختياري وتصميمي بر بدن خودم نداشتم هيچ وقت فراموش نخواهد شد
    خاطره دوم :

    در قيام بهمن ماه ٥٧ دوران دنشسرا را به پايان رساندم، در سن ١٥ سالگي مذهب را كنار گذاشتم و آته ئيست شدم و به تشكيلات كومله پيوستم. در تشكيلات كومله تعدادي بوديم كه دوره بزشكياري را در عرض چند ماه از سر گذرانديم و در ادامه آنقدر تجربه كسب كرده بوديم كه مي توانستيم بعضي عمل جراحي را از جمله ختنه كودكان را انجام دهيم. مردم ده علم آباد كه آنجا بيمارستان داشتيم به ما مراجعه كردند كه مي خواهند كودكشان ختنه شوند
    رفقاي دكتر ما هم بعد از بحث و تبادل نظر به اين نتيجه رسيده بودند كه در آمريكا كودكان پسر را نه به خاطر سنت مذهبي بلكه به خاطر مسئله بهداشتي ختنه مي كنند و ما هم به همين منوال مي توانيم كودكان را ختنه كنيم. بله اولين كودك را كه حدودا پنج سال سن داشت به اطاق عمل برديم. چهار نفری دست و پاي كودك را گرفته بوديم ولي از عهده اش بر نمي آمديم و مجبور شديم دست و پايش را ببنديم و به اين صورت موفق شديم اين كودك را ختنه كنيم. هيچ وقت زجر دهي و جيق و داد اين كودك را فراموش نخواهم كرد ولي در بيمارستان كم كم به اين نتيجه رسيديم كه اگر عمل ختنه بهداشتي هم باشد يا هر چيز ديگر، ولي زجر دهي کودک که تا خودش به سن و سالی می رسد که بر بدنش خودش تصمیم می گیرد مجاز نیست. صحبت اول و آخر من هم همين است، بگذار كودك به سنی برسد که خودش با هر دليلي كه صلاح مي داند تصميم بگيرد. این است احترام به حریم خصوصی کودک و این است حکم جامعه مدرن و انسانی.
    كريم شاه محمدي

    ٢٠١٦-٠٢-٠٢

    Zwei bittere Erinnerungen zum Thema Beschneidung

    Erstens: Als ich selbst beschnitten wurde

    Ich wurde in einem Dorf im kurdischen Gebiet im Iran geboren. Als ich fünf Jahre alt war, entschlossen sich meine Eltern dazu, mich nach islamischem Gesetz beschneiden zu lassen. Also fuhren wir in die Stadt.
    Nicht, weil sie die Sache in einem Krankenhaus durchführen wollten, sondern weil sie dort jemanden kannten, der gut beschneiden konnte.

    Wir gingen zu einer Verwandten nach Hause. Der Beschneider kam ins Zimmer. Er war weder Arzt, noch Krankenpfleger, er hatte das einfach so gelernt. Seine Instrumente waren ein unsteriles Messer und eine Schnur.
    Meine Eltern versuchten, alles vor mir zu vertuschen und zu verheimlichen. Sie wollten mir die Augen zudecken, so dass ich nichts sehen konnte. Doch ich schrie und versuchte, mich von ihren Händen zu befreien. Ich fühlte Schmerzen.
    Mit einer Schnur hatten sie die Stelle abgebunden, die weg sollte, und der Beschneider sagte: guck mal, da oben fliegt ein Vogel. In selben Moment hatte er mich beschnitten. Ich konnte nur schreien und schimpfen. Danach hängten sie mir einen Beutel voll Asche an. Das sollte Entzündungen verhindern.
    Diese Erinnerung daran ist immer noch sehr bitter und schrecklich. Das war ein unverschämter Angriff auf meinem Körper gegen meinen Willen.
    Am nächsten Tag fuhren wir nach Hause. Nach ein paar Stunden ging ich auf die Straße und spielte mit den anderen Kindern. Dabei stolperte ich, die Wunde riss wieder auf und blutete. Das einzige Medikament dafür war die Asche.

    Meine Beschneidung war nicht ganz fehlerfrei, so dass ich noch einmal hätte operiert werden müssen. Doch ich schämte mich, darüber mit meinen Eltern zu sprechen. Also beschloß ich im Alter von zehn Jahren, die Sache selbst in die Hand nehmen und die zusammengeklebte Haut zu entfernen. Ich wusste, wenn ich die Haut mit einer Schnur festbinde, trennt sie sich nach einem Tag.
    Und so habe ich dann die Haut selbst abgeschnitten, aber nicht mit einem Messer, sondern mit einem Stein, der an einer Seite scharf war.
    Die Stelle hatte sich ein bisschen entzündet, aber nach einer Woche war es verheilt.

    Doch meine körperlichen und seelischen Schmerzen werde ich nicht vergessen.

    Zweitens: Als ich ein anderes Kind beschnitten habe.

    Im Jahre 1978, also während der Revolution im Iran, absolvierte ich meinen Fachhochschulabschluss. Mit fünfzehn wendete ich mich von meiner Religion ab und trat in die Kumele Partei ein.
    Ein paar von uns hatten sich als medizinische Helfer ausbilden lassen. Dadurch lernten wir, kleinere Operationen, z.B. Beschneidung, selbst ausführen zu können.
    Die Dorfbewohner kamen zu uns ins Krankenhaus und wollten, dass wir ihre Jungs beschneiden.
    Nach langem Diskutieren beschlossen wir, die Beschneidung vorzunehmen. Nicht aus religiösen Gründen, sondern aus hygienischen. Aus dem gleichen Grund also, weshalb das in den USA auch so gemacht wird.
    Das erste Kind, das wir in den Operationssaal schleppten, war fünf Jahre alt.
    Vier Leute schafften es nicht, die Beine und Hände des Jungen festzuhalten. Schließlich banden wir ihn am Bett fest.
    Ich werde die Schreie und Hilflosigkeit, die Folter dieses Kindes nicht vergessen.

    Heute bin ich der Meinung: Egal aus welchem Grund, jeder muss selbst über seinen Körper entscheiden können, wenn er 18 ist.

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.