شریه کودکان مقدمند:
بازی و شادی چه نقشی در زندگی کودکان دارد؟ آیا کودکان در جمهوری اسلامی شادند؟ به چه دلیل؟
افسانه وحدت:
با سلام به شما و خوانندگان نشریه. ممنون از طرح این سوالات مهم. اخبار متعددی در مورد گسترش افسردگی بخصوص در میان نوجوانان و حتی کودکان وجود دارد، به این دلیل بررسی مقوله شادی و نقش آن در زندگی کودکان اهمیت زیادی دارد.
هزاران پژوهش از بعد از دهه ۹۰ در مورد تاثیر شادی و بازی در زندگی کودکان فقط در غرب صورت گرفته است. اینکه بازی زندگی و افکار کودک را میسازد و به شکل گیری ابتکارات و رویاهای کودک کمک میکند بر کسی پوشیده نیست. نقش بازی کودک در سازندگی او آنقدر با اهمیت قلمداد میشود که بنای مهد کودکها و پیش دبستانی را در خیلی از کشور های دنیا با انواع بازیها که کمک فراوانی به یاد گیری بهتر کودکان دارد گذاشته اند.
بازی و شادی با کودک زاده میشوند. وقتی پوشک نوزاد را تعویض میکنید، اولین بازیهای او شروع میشود. پاهایش را کشف میکند و اگر به او اجازه دهید مدتها با پاهایش بازی میکند. به این ترتیب بدنش را کشف میکند. اگر شما هم کمک کنید و نوک دماغ کودک یا پاهایش را لمس کنید، یا شکمش را قلقلک دهید بازی ادامه پیدا میکند. کودک همیشه از تماس با نزدیکانش در محیطی پر محبت و ریلکس احساس رضایت میکند و به طور طبیعی شاد میشود. اولین تماس او با بزرگسال هم شروع میشود. تماس را حس میکند و حواسش رفته رفته شکل میگیرد. محیط آرام و ریلکس به رشد طبیعی و سالم کودک کمک میکند. او با هر تماس و هر بازیای یاد میگیرد و تجربه کسب میکند. رفته رفته با شمردن انگشتهای پایش موارد جدید تری را یاد میگیرد و تجربه میکند. این بازیها زندگی کودک را شکل میدهد. تجارب و یاد گیریهای او را تکمیل میکند.
اولین بازیها برای نوزاد شامل نگاه کردن لمس کردن مزه کردن و گوش دادن است. قائم باشک جزو بازی های بعدی اوست که کودک در آن یاد میگیرد که چگونه دو نفری و جمعی بازی میکنند. اطمینان پیدا میکند که میشود برای لحظاتی کسی ناپدید شود ولی دوباره برمیگردد. هر بازیای در خودش آموزشی برای کودک در بر دارد. در پژوهشهای زیادی ثابت شده است که کودک از طریق بازی در محیطی شاد خیلی بهتر یاد میگیرد و فعال تر است. مغز کودک سیستمهایی دارد که جستجو گر است و شادی، آرامش و اعتماد را دوست دارد. همینطور نشان داده است که خنده، شوخی و شادی تا چه اندازه میتواند در زندگی انسان بخصوص در شکل گیری شخصیت انسانهای کوچک موثر باشد و به سلامت فکر و روان آنها کمک کند.
بازی احساسات مربوط به خلاقیت و کنجکاوی کودک را رشد میدهد. بازی روحیه شاد کودک را رشد میدهد و به این دلیل اهمیت زیادی دارد که در مهد کودک و مدرسه هم ادامه پیدا کند.
شما به سختی میتوانید کودک را از بازی بازدارید. اسباب بازی نداشته باشد، با تکهای کاغذ بازی میکند با چوب و سنگ بازی میکند و در دنیای خیالی خودش برایش هر قعطه از آنها مهم است. چرا که بازی جزوی از زندگی کودک است. نقش اسباب بازی هم بسیار زیاد است. اسباب بازیهایی که به آموزش و رشد فکری کودک کمک اساسی میکند ودرشکل گرفتن شخصیت کودک مهم است. که البته در دسترس همگان نیست. میلیونها کودک کار از داشتن اسباب بازی محرومند و هرگز آموزش را از این طریق تجربه نمیکنند.
شادی خود یک اصل در زندگی انسان هاست. هر کاری که ما میکنیم برای آن است که یا خودمان احساس شادی و خشنودی کنیم یا نزدیکانمان. تمام هفته کار میکنیم و آخر هفته به فکر آن هستیم که بتوانیم تفریح جالبی کنیم که شاد شویم.
کودک را ببینید، اگر راضی باشد، آب و نانش را خورده باشد، جایش خیس نباشد و محیط مناسبی داشته باشد مرتب میخندد و خوشحال است. یک احساس مثبت که زندگی انسانها را معنی میدهد و او را به ادامه زندگی تشویق میکند. کسانی که دارای تشویش، التهاب و نگرانی هستند ویا غمگینند به سختی پیشرفت میکنند و زندگی برایشان سخت است وبرعکس شادی، شور و شعف راه ترقی را هموار تر میکند و زندگی را شیرین میکند. فضای شاد و ریلکس خانواده در تربیت کودکان، شادی و امنیت آنان نقش مهّمی دارد.
هیچ انسانی در پی غم نیست ولی همه تلاش میکنند که هر چه شاد تر باشند. مهمانی میروند، جشن میگیرند، موزیک گوش میدهند و میرقصند برای آنکه شاد بودن را دوست دارند و برای آنکه شاد بودن با زندگی انسانها عجین است.
انسانی که شاد است احساس میکند که زنده و راضی است. چون شادی از رضایت می آید. پژوهشها نشان میدهد که شادی به بهتر فکر کردن، آموختن و آماده کردن ذهن دانش آموزان برای یادگیری بسیار موثر است. کودک غمگین علاقهای به آموختن ندارد، بی حوصله است و به درس خواندن و
شرکت در فعالیتهای جدید علاقه نشان نمیدهد.
شادی شاخص سعادت و خوشبختی انسان است. شادی شاخص آزادی، تامین اقتصادی، سلامتی، آزادی بیان و آزادی حق انتخاب است. مفهوم شادی به رفاه و امنیت اجتماعی فرد گره خورده است. همه اینها حقوق پایهای است که برای انسان امروز یک اصل است. تمامی تلاش انسانها در طول تاریخ برای بدست آوردن سعادت و خوشبختی بوده و شاخص این سعادت شادی است. شادی با آزادی تداعی میشود. یک برده یا یک زندانی شاد نیست. کسی که شکنجه و تحقیر شده، شاد نیست. کودکی که در راه خرید با مادرش صحنه فاجعه بار اعدام را میبیند، آسیب عمیق روحی میبیند که همیشه در ذهنش خواهد ماند. این کودک نمیتواند شاد باشد.
با این توضیحات شاید بررسی وجود شادی در زندگی کودکان و جوانان و کلا مردم در دوران سیاه حکومت اسلامی در ایران راحت تر صورت بگیرد. آنوقت راحت تر میشود در مورد افسردگی کودکان در کشوری که حکومتش به مرگ و گریه تشویق میکند و تنها راه حلش در مقابل اعتراضات مردم سرکوب و اعدام است صحبت کرد. حکومتی که رهبرش نشاط را در غصه و گریه میبیند و کودک را شهید و قربانی حساب میکند.
حکومت اسلامی ضّد شادی است، یعنی ضّد زندگی است، ضّد آن چیزی است که بشریت را به حرکت در میاورد و سعادتمند میکند. هیچ برنامهای در نظام آموزشی اسلامی در ایران هدفش تفریح و ایجاد فضای شاد و دلچسب برای دانش آموزان نیست. برعکس شادی را گناه میداند. شهادت طلبی، مرده پرستی، خرافات، روزه و نوحه خوانی تمامی ابزارهای یک جامعه شاد را متلاشی کرده و قبل از هر چیز ویرانی زندگی اقتصادی مردم، عدم وجود رفاه و امنیت در جامعه شادی و سعادت را از مردم ربوده.
نظام آموزشی حکومت اسلامی و محیط مدارس در افسرده کردن کودکان و جوانان، ایجاد یاس، بد بینی و نامیدی از آینده نقش کلیدی دارد.
محروم کردن دانش آموزان از عرصههای مهم آموزشی و تربیتی مثل موزیک و رقص و آواز که به شکوفایی آنها کمک میکند عمل دیگری است که در افسرده کردن جوانان موثر است. تنها در مهد کودکها که زیر مجموع آموزش و پرورش نیستند موسیقی و رقص وجود داشت که چندی پیش توسط جانوران حاکم ممنوع شد.
زندگی خصوصی هر شخص که بتواند بنا به میل و سلیقه خود زندگی کند هم به نابودی کشیده شده است. اوباشان حکومتی در این سه دهه، در همه عرصههای زندگی خصوصی مردم دخالت مستقیم کرده اند و سعی بر آن داشته اند که تمامی راههایی را که جوانان برای ارتباط با یکدیگر و با دنیای خارج دارند را مسدود کنند.
آخوند از گور بر آمدهای به اسم ولی فقیه که ضامن بقای حکومت اسلامیست با افکار ضّد انسانی و صد در صد پدر سالارانهاش میخواهد با زور و کشتار برای ۷۰ میلیون تصمیم بگیرد و با گله حزب الله و بسیج٬ مردم را به تابیعت از اوامر او وا دارند. حتی مردم در داخل خانههایشان و تخت خوابهایشان از دست این جانوران و اوامر رهبرشان در امان نبوده اند.
شعار بسیجیها و مزدوران دولتی “امت فدای رهبر” یاد آور دوران سیاه قرون وسطاست و با هر آنچه در مورد شادی و سعادت ذکر شد در تضاد آشکار است.
تحقیر زندگی و پرستش مرگ که از آرمانهای اسلامیان است که مردم را به آن تشویق میکنند هم گویای این امر است که به چه شکل در این بیش از سه دهه ضّد زنده بودن و شادی عمل شده است.
سرکوب شدید زنان و تلاش در حذف آنان از فضای عمومی جامعه هم تحرک و نشاط لازم را از جامعه گرفته است. رواج فقر، اعتیاد و تنفروشی همگی ضد شادی مردم است. کتابهای درسی که خود مقولهای جدا گانه دارد و تحلیل مفصلی را ایجاب میکند.
بطور کلی نظام آموزشی که حکومت اسلامی برای پیشبرد اهداف و ایدئولوژیاش بوجود آورده٬ بر اساس فرهنگ غیر انسانی شهادت طلبی و عزا داری است. پر از مقولات و مفاهیمی است که ربطی به زندگی کودک و انسان امروز ندارد، متناسب با شرایط فهم و سنّ کودک نیست. کلماتی مانند ایثار، شهادت، گناه کاری، پرهیزکاری، حج، امر به معروف، سرباز امام زمان و … که فقط برای شستشوی مغزی دادن کودکان و اگر لازم شد استفاده کردن از آنها در جنگ و غیره است. همه اینها دوران کودکی میلیونها کودک را به کابوس سیاهی تبدیل کرده است. دوران مدرسه را به بدترین دوران زندگی آنها تبدیل کرده که بعدها نمیتوانند با شادی از آن نام ببرند. البته جوانان همیشه راه فرار از این واقعیات تلخ در جامعه را پیدا کرده اند ولی این فرارها انرژیی زیادی میبرد، ریسک زیادی دارد و حتّی بگیر و ببندهای زیادی را به همراه داشته است.
کتابهای درسی مشوق الگویی از انسان است که پیرو ولی فقیه است، کنجکاو نیست، سوال ندارد، تمکین میکند، “با عفّت” است، اعتراض نمیکند و برده خدا است.
جهانی که در آن زندگی میکنی ارزشی در کتابهای درسی ندارد بلکه آخرت و مرگ است که ستایش میشود. بطور خلاصه تمامی ابزارهایی را که یک جوان میتواند با آن شاد و سعادتمند شود از او گرفته اند. زندگی جوانان در جمهوری اسلامی با عدم شادی و احساس رضایت و خشنودی همراه است. تنها جایی که جوانان همدیگر را ملاقات میکنند یعنی مدرسه هم بشدت غمزده و پر از محرومیت است. برای جوانانی که راه فراری از این مخمسه پیدا نمیکنند افسردگی امری است طبیعی.
هر چقدر خانواده سعی در نرمال کردن وضعیت کودک داشته باشد ولی آنقدر فاکتورهای شادی در جامعه محدود تر و محدود تر شده است که عملا کمکی از دستشان برای کودکانشان ساخته نیست.
باری که دولت روی دوش مردم گذاشته است تنها اقتصادی و فقط مساله فقر نیست. هر جور بنگریم راه بنبست است.
پرنده در قفس شاد نیست. و ایران در حال حاضر قفسی است تنگ و سیاه. در این قفس باید گشوده شود تا مردم و قبل از همه کودکان بتوانند آزادی را تنفس کنند.
نشریه کودکان مقدمند: دغدغه اصلی و واقعی جمهوری اسلامی در باره کودکان و نوجوانان چیست؟
کریم شامحمدی:
اگر دغدغه اصلی و واقعی جمهوری اسلامی را در باره کودکان و نو جوانان در یک جمله بیان کنیم ، ترس و نگرانی جمهوری اسلامی از شادی می باشد . این امر مهم و طبیعی که برای کودکان و نوجوانان مثل نان و آب لازم و ضروری است، برای حکومتهای مثل جمهوری اسلامی مسئله و معضل شده است. به همین خاطر حتی در کودکستانها هم دستور ممنوعیت رقص و پای کوبی را داده اند. جمهوری اسلامی از بدو سر کار آمدنش تا حالا دغدغه اصلیش این بوده است که چگونه دنیای شاد کودکی را از کودکان و نوجوانان بگیرد. چگونه شستشوی مغزی بدهد که از شادی کودکان جلوگیری شود. سوال این است، جمهوری اسلامی چرا از شادی کودکان نگران است؟ یا چرا از شادی کودکان و نوجوانان می ترسد؟ دلیل واقعیش این است که دنیای شاد برای کودکان و نوجوانان پایه های جمهوری اسلامی را که بر اساس گریه و زاری، تعزیه خوانی و خرافات مذهبی بنا شده است می لرزاند و دست به شیشه عمر چنین حکومتهایی می برد. حکومتی که جامعه را با ترساندن، رعب و وحشت، شکنجه و کشتار نگه داشته است و به این شیوه ٣٤ سال است حکومت کرده است، واقعیت این است که شادی، آزادی، عدالت و انسانیت برای چنین حکومتی مثل سم است. به همین خاطر از رقص کودک در کودکستان می ترسد و نگران است. جمهوری اسلامی بر اساس روشها، سنتها و ارزشهای قرن حجر و واپسگرایی پایبند است. به همین خاطر از پیشرفت جامعه در دنیای امروز عاجز است و ابزار و وسایل ارتباطات جمعی را با انواع و اقسام فیلتر ها می بندد و بر ماهواره ها با انواع و اقسام پارازیتها می خواهد پیشرفت بشر را از دید جامعه دور بدارد.
سوال این است که آیا جمهوری اسلامی با وصف همه این قید و بندهایی که اسم بردیم موفق شده است که شادی را از کودکان بگیرد و روش و سنن مفلوک عقب مانده را بر جامعه تثبیت کند؟ و یا اینکه از عهده آن بر می آید؟ به نظرم نه. شاید بد نباشد از زبان خود تئورسین هایشان بشنویم. که در یکی از سایتهایشان به اسم تابناک نگرانی حکومتشان را تحت عنوان “مشکلات فرهنگی ما ایرانیان چیست”؟ بیان کرده است. “تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه و حساب شده همراه با برنامه ریزی دقیق و با استفاده از شیوهها و ابزار و امکانات متعدد، برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزشها، انحراف اندیشهها و تغییر و تبدیل آداب سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه” سپس ادامه می دهد:
“وقتی توانستیم تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن را خنثی کنیم و اجازه پیشروی به وی را در مرزهای فرهنگی کشور ندهیم باید در فکر صادر کردن و ترویج آرمانهای نظام و انقلاب باشیم به جوامع دیگر”
ببیند در همین دو پاراگراف، تناقض گویی، عجز و ناکامی و یاوه گویی این تئورسین مرتجع بخوبی پیداست و از طرف دیگر بر یک واقعیت تاکید دارد.
از مشکلات فرهنگی صحبت شده است. گویی فرهنگ یا بهتر می توان گفت روش زندگی انسانها٬ ثابت ایستاده و تغیر ناپذیر است. در صورتی که روش زندگی انسانها یا فرهنگ انسانها در دنیای علم و دانش و پیشرفت بشری جلو چشم همه جهانیان در حال تغیر و تحول است و هیچ احدی نمی تواند جلو آنرا بگیرد. جمهوری اسلامی کور خوانده است که می تواند جلو تغیر و تحولات امروزی و پیشرفت علم، دانش و تکنولوژی دنیای امروز را از چشم جوانان دور نگه دارد. جالب اینجا است٬ نایل آمدن “پیشرفت بشر را با تعبیر و تفسیرهای خودشان تهاجم فرهنگی می نامند و با انواع و اقسام فیلتر و پارازیت ها و با ارعاب و ترس وحشت می خواهند از چشم جوانان دور بدارند ولی از طرف دیگر خیلی با افتخار این روش و سنن و یا فرهنگ پوسیده عقب افتاده قرون وسطی را می خواهند صادر کنند و روش صادر کردنشان هم بر همه عیان است که چگونه بوده است.
ولی همانطور که در بالا اشاره کردم یک واقعیت در گفته تئورسین شان و نمایندگان و سخنگویان جمهوری اسلامی نهفته است و بارها به آن اذعان داشته اند که می گویند اکثر جوانان و نسل امروزی جامعه ایران امروزی شده اند و دست از آداب و رسوم مذهبی و مذهب کشیده اند و همین واقعیت است که دست به شیشه عمر جمهوری اسلامی برده است و می خواهند با جرم و جنایت جلو این حرکت را بگیرند. ولی به نظرم شادی کودکان و نوجوانان که جمهوری اسلامی به طور واقعی نگرانش بوده است و تا حالا تلاشش بر این بوده که جلوش را بگیرد،هیچ که نتوانسته است جلو این حرکت عظیم اجتماعی را بگیرد بلکه جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه برده است. بنا بر این و بر این اساس که توضیح دادم، دغدغه اصلی و واقعی جمهوری اسلامی را در باره کودکان و جوانان را ترس و نگرانی جمهوری اسلامی در شادی می بینم. به همین خاطر و به درست تاکید شده است که این حکومت ضد شادی است.
نشریه کودکان مقدمند: فضای باز و شاد برای کودکان ونوجوانان دقیقا به چه معناست؟
کریم شاه محمدی:
فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان به نظرم یک مجموعه ایی به هم پیوسته از شرایط زندگی کودکان و نوجوانان است که تامین و تضمین آن به عهده جامعه است. فضای شاد و ایمن بر سر سفره خانواده هایی که در زیر خط فقر زندگی می کنند و کودکان و یا نوجوانانشان مجبور به کار طاقت فرسا می شوند، ایجاد نمیشود.
نمی توان از فضای شاد صحبت به میان آورد مادام که هفت میلیون کودک در کشوری مثل ایران ترک تحصیل کرده اند و امکان مدرسه رفتن ندارند. از وضعیت خانواده ها و کودکانی که از بیمه بیکاری محرومند از مجموعه خانواده ها و کودکانی که سرپناهی ندارند، از صد هزار کودکی که در ایران اسمشان کودکان بی شناسنامه و بی هویت است. از کودکانی که چیزی به نام اسباب بازی ندارند، از کودکانی که امکانات تفریح از آنها سلب شده است از کودکانی که امکانات دارویی و بهداشتی از آنها قطع شده است و در کل از کودکانی که امنیت جانی آنها در خطر است از فضای باز و شاد برای کودکان نمی توان صحبت کرد. بلکه فضای باز و شاد جزئی از خواب و رویاهای آنها شده است.
همانطور که در بالا اشاره کردم مقصر اصلی حاکمیتی است، که از صدای خنده و شادی و رقص کودکان کودکستانی هم احساس ناامنی و ترس می کند.
بنابر این فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان به شرایطی بر می گردد که جامعه تضمین رفاه و سعادت هر کودک را، مستقل از وضعیت خانوادگی تامین کند و دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات٬ رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را، در بالاترین سطح ممکن، تضمین کند. بنابراین اگر با این پیش فرضی که اشاره کردم موافق باشید، معلوم خواهد شد که منظور من از فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان چه هست.
فضای شاد فقط رقص و پایکوبی نیست که جمهوری اسلامی از آن می ترسد. بلکه شامل مجموعه نرمها و ارزشهایی است. از مدرسه گرفته تا خانه، از امکانات تفریحی گرفته تا انواع و اقسام ورزشها و در کل از احترامی که جامعه بعنوان یک شهروند برای هر کودکی قائل است همه اینها شرایطی را فراهم می کند که کودک شاد و خندان و در کمال آرامش زندگی کند این برای رشد و شکوفایی و خلاقیت کودک بی نهایت مهم است. بنابراین بطور خیلی مختصر از فضای باز و شاد برای کودکان و نوجوانان، چنین تصویری دارم که عرض کردم.
نشریه کودکان مقدمند: چرا جمهوری اسلامی رقص و شادی را در مهد کودک ها حذف کرده است؟
مینو فتاحی:
اساس قوانین این حکومت اسلامی بر پایه احکام و فتواهای مراجع تقلید، ولایت فقیه، شورای نگهبان، فقها و مجلس اسلامی و حوزه علمیه قم است. تمام این تفکرات گرفته شده از قرآن، کتب مذهبی، روایات و احادیث عقب مانده است.
رفتارهای حکومت اسلامی نشان داده که بشدت ضد شادی و بیان احساس مردم است و میخواهد آنها را در تمام عرصه های زندگی کنترل کند.
این حکومت بیش از سه دهه است تلاش میکند جامعه را اسلامی کند اما موفق نمیشود. رقص و آواز در مهد کودکها هم به یکباره ممنوع نشد. از تحمیل حجاب اجباری شروع شد تا جدا سازی زنان و مردان در دانشگاهها و سالنهای ورزشی، اتوبوسها و پارکها. اسلامی کردن محتوای کتابهای درسی و ایجاد شعبه های حوزه علمیه در مدارس، ممنوعیت آواز زنان و بگیر و ببند در هنر سینما. حتی واژه رقص به حرکات موزون تغییر کرد. موسیقی شاد حرام اعلام شد. پرونده ویژه ای در دادگاهها برای علاقمندان به موسیقی تشکیل شد. از بازجویی و حبس خانگی “مریم دی جی” دختر جوانی که گناهش آواز خواندن بود٬ که تحت همین فشارهای روحی یک بار هم دست به خودکشی میزند. تا دستگیری جوانانی که جرمشان شرکت در پارتی و مهمانی است.
اما نتیجه چه شد!؟ انواع اقسام موسیقی رپ اعتراضی زیر زمینی رشد میکند علاقمندان به آواز از دختر و پسر خود را به مسابقات رقص دبی و ترکیه میرسانند. با اینکه میدانند در بازگشت دستگیری، اوین و جریمه در انتظارشان است. مانند سولماز نفر اول مسابقه رقص خارج از کشورکه به محض ورود به کشور دستگیر وبه اوین منتقل شد.
مداحان و قرآن خوانان به خواننده معترض تبدیل شدند (مانند شاهین نجفی و محسن نامجو) و رقص چهارشنبه سوری رقص اعتراض به جمهوری اسلامی شد. حکومت دست به هر سرکوب و جنایتی میزند که جلو رقص و آواز را بگیرد.
مهد کودکها تبدیل به میدان جنگ آخوندها شده است آنها میخواهند از همان کودکی بچه ها را شستشوی مغزی دهند. تحقیقات ثابت کرده نوزادان حتی در دوران جنینی از موسیقی تاثیر میگیرند. موسیقی در کودک تا ۷سالگی تاثیر بسیار جدی در پرورش حافظه و هوش دارد علاوه برآن تاثیر مثبتی برتمرکز فکر، بینایی، شنوایی و بیان احساس میگذارد. کودکی که آزادانه میرقصد و آواز میخواند از اعتماد به نفس بالایی برخودار خواهد شد او مهارتهای کلامی، رفتاری، احساسی و اجتماعی را میآموزد. شخصیت کودکی که آزادانه و خلاقانه شکل میگیرد کم رو خجالتی و مطیع نیست او در رابطه با زندگی و نیازهایش دخالتگر و جسور است.
اما حکومت اسلامی برای بقا خود نیاز به آدمهای قانع، مطیع با احساساتی سرکوب شده دارد٬ که تفریحشان مشهد٬ قم و جمکران و موسیقی شان مداحی و نوحه است. پس روحیه رقص و آواز با این نیاز حکومت جور در نمی آید.
نشریه کودکان مقدمند: خانوادهها در این باره چه میتوانند بکنند؟
مینو فتاحی:
نقش خانواده ها بسیار مهم و اساسی است در حال حاضر در ایران دولت هیچ تعهد و مسئولیتی در رابطه با تامین نیازهای
کودکان٬ مانند آموزش، شادی و… غیره ندارد تا آنجایی که بتواند این فرصتهای رشد کودکان را برای ترویج خرافات استفاده میکند.
اینجا نقش والدین بسیار مهم است آنها باید مسئولانه جلوی این سیاستها بایستند.
بعنوان مثال موقع ثبت نام کودکانشان در مهد کودک بطور جدی خواستار برپایی کلاس رقص و آواز بشوند و همینطور نسبت به حذف این کلاسها معترض باشند.
به هر بهانه ای دور هم جمع شوند بساط رقص و شادی برای بچه ها برگزارکنند. مثل جشن تولد، روز جهانی کودک،
شروع و پایان سال تحصیلی و برپایی گلگشتهای ماهیانه، فصلی و غیره.
البته با توجه به وضعیت درآمد مردم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ممکن است برای بسیاری از خانوادها برپایی این مهمانی ها مقدور نباشد. تجربه موفق تعدادی از دوستان نشان داده است میتوان شکل و فرم مهمانیها را از حالت سنتی خارج کرد بجای اینکه یک نفر تمام هزینه جشن را بپردازد آنرا بصورت گروهی ومشارکتی برگذار کرد مطمئنا خانواده ها میتوانند ابتکارات جالبی برای ایجاد برنامه رقص و آواز بچه ها داشته باشند. به هر حال تا آنجا که میشود باید جلوی آسیبهایی که به کودکان و روح و روانشان زده میشود را گرفت و در این جنگی که حکومت اسلامی علیه کودکان به راه انداخته خانواده ها باید آگاهانه ومتشکل جلوی آن بایستند.
نشریه کودکان مقدمند: نظام آموزشی جمهوری اسلامی٬ چه نقشی در شادی و یا افسردگی کودکان و نوجونان در ایران دارد؟
سیامک بهاری:
پیش از هر چیز سال نو مبارک. امیدوارم سال رو به پیش سال شادی و پر از رفاه برای همه کودکان باشد.
در پاسخ به پرسش شما؛ به نظر من کل دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی همان نقشه ای را که برای ارعاب جامعه و مطیع کردن مردم به قوانین اسلامی تحت عنوان قوانین الهی دارد٬ بطور سیستماتیک٬ هدفمند و آگاهانه در آموزش و پرورش پیاده کرده است.
نظام آموزشی جمهوری اسلامی سیستمی مبتنی بر سربازگیری به روش مغزشویی در میان کودکان و نوجوانان است. این سیستم کودکان را مانند غنایم جنگی به حساب می آورد٬ که باید مطیع و فرمانبردار بار آورده شوند.
نظام آموزشی جمهوری اسلامی در ایجاد افسردگی٬ پژمردگی و جو غم و اندوه نقش اساسی و تعیین کننده دارد.
کل سیستم آموزشی با دست درازی در زندگی خصوصی کودک٬ استقلال فکری و ذهنی او را پریشان میکند. کودک با مفاهیمی که معنای ملموسی از آنها ندارد و کلا ارزش کودکانه ندارد٬ مانند دعا٬ نماز٬ عبادت٬ توبه٬ پرهیز از گناه٬ شهادت٬ جنگ و ایثار و غیره روبرو میشود. دنیای کودکی اش به هم میریزد و مجموعه ای از پدیده های زمخت و اندوهگین و ناآشنا با دنیای کودکانه او٬ جای شادی٬ جست و خیز و فانتزی هایش را میگیرد.
نظام آموزشی٬ سیستماتیک این فضا را مهندسی و مدیریت میکند. کتابهای درسی مملو از همین داده های ایدٸولوژیک است. بجز محتوای ضد علمی شان٬ منبع ایجاد غم و اندوه و ایجاد احساس گناه در کودکان است.
مطالبی که اساسا برای هجوم به ذهن کودک طراحی شده اند٬ او را آماج حملات بیرحمانه قرار میدهند.
جدایی جنسیتی از مهد کودک شروع میشود. جدایی از همبازی٬ جدایی از اسباب بازی مشترک٬ جدایی از بازیهای جمعی مختلط٬ به یکباره دیواری از حس تردید و تفاوت در ذهن کودک ایجاد میکند. پسران خود را مهاجم و دختران خود را در معرض هجوم همسالان خود می بینند! سپس مراسمها و بازیهای مذهبی ــ سیاسی کودک را درخود می پیچد. بطور مثال٬ جشن تکلیف یکی از غمبارترین جشنهایی است که این سیستم طراحی و مهندسی کرده است. در این به اصطلاح جشن قرار است دختربچه های نه ساله٬ از این به بعد٬ حجاب و تکلیف دینی را رعایت کنند. از امروز به بعد آتش جهنم در انتظار آنها زبانه میکشد!
مَحرم و نامَحرم٬ حد شرعی و همه کراهت اندوهبار مذهب به یکباره بر سر کودک آوار میشود.
در نظام آموزشی جمهوری اسلامی بیش از صد و پنجاه مراسم با عناوین مختلف٬ طراحی شده است. در میان اینهمه مراسم نمیتوان یک مراسم شاد٬ که خنده بر لب کودک بیاورد٬ پیدا کرد.
رقص و آواز و موسیقی که سازنده ذهن کودک است و مستقیما در پرورش شخصیت مستقل کودک نقش پایه ای ایفا میکند٬ ممنوع است و بساطش برچیده شده است. خلاقیت موسیقی و تاثیر انکار ناپذیر نت ها و هارمونی موسیقی بخش تعیین کننده ای از سیستم آموزشی مدرن در جهان متمدن است که جمهوری اسلامی بشدت مانع آن است.
کلا ایجاد جوی که کودک خود را گناهکار٬ تاوان بار و بدهکار ببیند٬ اساس کار مذهب با جامعه و به طریق اولی با کودکان است. فکرش را بکنید٬ کودک هفت٬ هشت ساله بابت کدام گناه باید از خدا طلب بخشش کند؟ مگر چه کرده است؟
انواع اردوهای مذهبی ـ آموزشی هم همین نقش را دارند. محیط های آموزشی اساسا غمبار و عبوس اند. مانند مسجد و تکیه عزاداری طراحی میشوند. کودکان در این محیط ها باید بیاموزند که سرباز اسلام اند٬ شهادت طلبند٬ عشق و دوستی یعنی ایثار در راه حکومت و اهداف آن. درعین حال تبعیض سازمان یافته دولتی و رسمی در نظام آموزشی یک بخش و یک رکن دیگر اندوهبار شدن محیط های آموزشی است. تبعیض و نابرابری احساس حقارت مخربی در شخصیت کودک ایجاد میکند.
به کل این سیستم عبوس و غمزده٬ فقر و فلاکت عمومی تحمیل شده با جامعه را هم اضافه کنید٬ میشود کانون عزاداری! به جراٸت میتوانم بگویم٬ محیط مدارس در ایران حتی از اندوهناک ترین و غمزده ترین محیط های آموزشی جهان است.
نکته مهمتری که اینجا شاید از نظر پنهان بماند حق شاد بودن است. شادی یک حق است. مانند رفاه٬ مانند سلامتی٬ مانند استراحت و تفریح. حق شاد بودن یک رکن زندگی کودک است. نظام آموزشی اساسا با نادیده گرفتن و پایمال کردن آن٬ کودک را از کودکیش جدا می کند٬ ذهنش را با خرافات مذهبی آلوده و تباه میکند.
این رشد نگران کننده و شوک آور میزان افسردگی در کودکان و نوجوانان را دست کم نگیرید. این اسباب دردسر وحشتناکی برای خود این افراد و کل جامعه و آینده آن خواهد بود. افسردگی فقط غمزدگی نیست. تخریب شخصیت٬ کودکان و نوجوانان٬ عواقب غیر قابل جبرانی دارد. کل نظام سیستم آموزشی مسبب و عامل اصلی این فروپاشی و درونگرایی مخرب در میان کودکان و نوجوانان است.
سخنان “صادق خان محصولی”٬ وزیر میلیاردر رفاه و امور اجتماعی را بخاطر دارید!؟ میگفت مهد کودکی که شهید پروری نکند٬ باید تعطیل شود!
سپردن اداره مهد کودکها به مساجد و نهادهای مذهبی از دیگر پروژه های سیستم آموزشی مبتنی بر ترویج ایدٸولوژی اسلامی است.
بدون تردید٬ بخش اعظم آنچه که به فوق برنامه ها در محیط های آموزشی اسلامی معروف هستند٬ مستقیما و بدون واسطه٬ تعالیم مذهبی ــ سیاسی است که باید ملکه ذهن کودکان و نوجوانان گردد.
از سوی دیگر٬ محیط آموزشی بعلت حساس بودنش٬ به دژ نظامی ــ امنیتی بیشترشبیه است٬ تا مدرسه!
این پادگانی است که دستگاه اطلاعاتی برای کسب حقایق پنهان درون خانه و خانواده سربازانش را مورد تجسس دایمی قرار میدهد.
بنابراین هجوم مذهبی و ایجاد فضای غم و اندوه دلایل سیاسی کاملا حساب شده ای دارد. همانطور که در جامعه نباید شادی و جشن و سرور برپا باشد٬ در محیط های آموزشی که دیگر تماما تحت کنترل پلیسی حکومت هم هست٬ بهیچ وجه خبری از شادی و هلهله و رقص و موزیک نباید باشد. حرام و حلال و واجب و مستحب٬ مفاهیمی است که جای حق و انتخاب و رای را می گیرد.
همانطور که اساسا در مذهب جایی برای حق و انتخاب وجود ندارد٬ و دستورات دینی باید انجام شود و نامش واجبات است٬ و آنچه کسی مجاز نیست انجام بدهد نامش حرام است. محیط های آموزشی تحت کنترل شدید همین آموزه قرار دارند. اما نتیجه این تهاجم چه میشود؟
عصیانگری٬ ناآرامی٬ چند شخصیتی٬ حس انتقام و خشونت٬ بیرحمی و عدم تحمل نظرات متفاوت و مخالف٬ اطاعت و فرودستی٬ احساس تحقیر و دو گانگی از خصوصیات شناخته شده و بارز این فشارهای ایدٸولوژیک است.
فرار از این فضای بسته و مختنق٬ اولین واکنش طبیعی کودکان و نوجوانان است٬ این فرار برابر قوانین مذهبی ــ سیاسی جرم محسوب میشود٬ بنابراین شادیهای مخفی و زیرزمینی و در عین حال دوگانگی بسرعت رشد میکند. برای کودکان و نوجوانان٬ ریاکاری و فریبکاری به بخشی از واکنش طبیعی و دفاع از حق خود بدل میشود.
نشریه کودکان مقدمند: هنر و فرهنگ مذهبی و اسلامی مورد نظر جمهوری اسلامی کدام است؟
سیامک بهاری:
فکر کنم تا حدودی به پرسش شما پاسخ داده باشم. فرهنگ و هنر مذهبی و اسلامی قبل از هر چیز٬ قبل از اینکه از زاویه زیبا شناسانه که خاصیت هنر است٬ به آن پرداخته شود٬ زمختی و تعفن ایدٸولوژیک آن چشم را میزند و مشام را می آزارد.
در آنچه که به اصطلاح به آن هنر و فرهنگ مذهبی و اسلامی گفته میشود٬ آزادی٬ حق انتخاب٬ شکوفایی٬ حقیقت ٬تکامل و پویایی و زیبایی جای خود را به اطاعت محظ٬ شیفتگی بدون تعقل٬ بی اختیاری و حقارت٬ مبالغه وگزافه گویی میدهد.
حکومت اسلامی این به اصطلاح هنر را میخواهد به زور دگنک به جامعه و مخصوصا کودکان و نوجوانان تحمیل کند. می بینید که جوانان از آنها چه جوکهایی میسازند. ابوالفضل پارتی٬ حسین پارتی و غیره واکنش دفاعی جامعه است.
اما حکومت اسلامی افکار و ایده های سیاسی ــ مذهبی اش را در غالب سرودها و اشعار و فیلم و نمایش و تعزیه و پرده گردانی و سینه زنی و نوحه خوانی و گریه و شیون و ایجاد فضاهای تخدیر شده مذهبی که نامش را فضای روحانی و اخلاص گذاشته به خورد جامعه میدهد. می بینید بنا به اقرار خودشان٬ هنوز موفقیتی نداشته اند. این “هنر” بجز با زور و تهدید و ارعاب و مغزشویی راه رشد دیگری نیافته است.
برای نمونه به مراسم تکان و بهت آور٬ “شیرخوارگان حسینی”٬ “سه سالگان حسینی” ٬ “نیروی بسیج شیرخواران”٬ نگاه کنید٬ اینها جشن و سرور محسوب میشوند. ادامه منطقی آن را میتوان در جشن تکلیف٬ اعیاد مذهبی٬ نوحه خوانی ها و مداحی و تعزیه و غیره دید.
هنر و فرهنگ اسلامی در حقیقت فرهنگ مرد سالارانه و فٸودالی٬ ایستا و بشدت لمپنی است. بقول منصور حکمت٬ فرهنگ اسلامی٬ بخشی از لمپنیزم جامعه است.
من ذره ای زیبایی٬ ذوق٬ جسارت٬ شکوفایی٬ غنا٬ تفکر پیشرو٬ نوآوری٬ گسترش دامنه ذهن و دست یابی به درون پدیده ها را در آن نمی بینم.
آنچه که فرهنگ اسلامی نامیده میشود٬ بخش جدایی ناپذیر دستگاه استبداد دینی است. عمیقا ضد زن٬ ضد برابری و در هر شکل و شمایلی پس رو و عقب مانده است.
این دستگاه تبلیغی و توپخانه ایدٸولوژیک جمهوری اسلامی است که خودش به آن هنر اطلاق میکند.
کودکان از این هنر اسلامی بشدت آسیب میبینند٬ خشونت و زمختی اش با روان و ذهن ساده و حساس کودکان بیگانه است.
اجبار و تهدید بخش وسیعی از این به اصطلاح هنر را تشکیل میدهد و باید به شکلی آنان را از معرض آسیبهای این دست درازی به حقوق کودکان مصون داشت!
نشریه کودکان مقدمند:
از همه شما که در این گفتگو شرکت کردید٬ تشکر می کنیم.