در این نوشته تلاش دارم که فضای آموزشی در جمهوری اسلامی را معرفی کنم. نگرانی بحق خانواده ها٬ نگاه حکومت اسلامی به مقوله آموزش و کودک را بازگویی کنم و سهمی در دفاع از حقوق پایمال شده کودکان در ایران داشته باشم.
در آغاز تعطیلات تابستانی مدارس قرار داریم٬ ولی درگیری سال تحصیلی که هنوز نیامده است شروع شده. هنوز تا ماه مهر و ماه شروع مدارس نرسیده باید گرفتار ثبت نام و انتخاب مدرسه و شهریه بود. تازه اگر بتوان با هزار دوندگی و پارتی بازی و بده و بستان آشکار و نهان٬ جایی مناسب پیدا کرد که آخرین رمق کیسه خالی ات را هم بمکد. آخر سر هم چیز زیادی نه نصیب خانواده شده است و نه دانش آموز. فکرش را بکنید٬ محیط مدرسه باید فضایی باشد که کودک خودش و رویاهای کودکانه اش را در آن پیدا کند و با این محیط گره بزند. برای پا گذاشتن و آشنا شدن به آن لحظه شماری کند٬ تا بتواند توانائی های جدید خود را کشف کرده و با آنچه در رویاهایش می پرورد٬ مرتبط کند. دنیایی سرشار از شادی و تفریح و بازی٬ دنیای قشنگی که حال و آینده کودک را بهم گره بزند.
کودک من٬ کودک تو٬ کودکان جهان٬ باید امکانات تحصیلی کامل و آرام و شاد داشته باشند. این حق اولیه آنهاست. کودکان جوانه های بیدفاع و ظریفی هستند که احتیاج به مراقبت و رسیدگی دارند.
کشف مناسبات قرون وسطایی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی نیاز به کنکاش زیادی ندارد. درهمان نگاه اول٬ وضعیت مدارس و کلاسها و مناسبات آموزشی و ضد کودک بودن آن هویداست. اولین چیزی که ذهن کودک را مچاله میکند٬ فضای غم بار مدرسه و کلاس است. در و دیوار به دانش آموز تحکم می کند که اینجا فضایی برای شادی و بازی و خوشی و کودکی نیست. اسم مدرسه که اغلب با کلمه شهید و یا یک تحکم اخلاقی شروع می شود و مدیر مدرسه قبل از اینکه یک راهنمای تحصیلی و دوست بزرگ بچه ها باشد٬ یک حزب اللهی نخراشیده نتراشیده است که آموزش را اجرای دستورات حکومتی میداند.
شکل مدارس٬ فضای آموزشی و نوع برخورد مربیان آموزشی٬ همه وهمه هرم وحشت را بوجود آورده است.
فضای تحکمی و نا آرام موسسات آموزشی به کودک می گوید اینجا پایان کودکی است. از آن دیوارهای بلند که دور حیاط مدرسه دخترانه کشیده اند. تا برخوردها و تفتیش عقاید دانش آموزان و خانواده ها٬ همواره فضایی پر از تنش ایجاد میکنند. کودک به یک فکر آزاد و محیطی آرام نیازمند است که بتواند دنیای خود را در آن بسازد.
کودک آگاهی و اطلاعی از دنیای اقتصادی اولیایش ندارد. دنیایش باید شاد و کودکانه باشد. اما فضای آموشی مدارس٬ این دنیا را بر سر کودک خراب می کند. به او می آموزاند که تو با بچه بغل دستی ات فرق داری. تفاوت را ضخامت کیف پول و توانایی اقتصادی والدین تعیین میکنند.
مقدار شهریه٬ میزان و چگونگی دست یافتن به علم و دانش را تعیین می کند. حتی رفتار مربیان آموزشی بستگی مستقیم با مقدار شهریه دارد. استحکام بنای مدارس٬ مقدار نور و مساحت کلاسها٬ میز و نیمکت و امکانات کمک آموزشی٬ همه و همه با مقدار پرداختی گره خورده است. همین جاست که اسم مدارس دولتی و غیر انتفاعی هویدا میشود وتبعیض اقتصادی مشخص میگردد.
استانداردها کدام است؟ چقدر باید پرداخت!؟
ستاندارد آموزشی بر پایه تبعیض و نابرابری پایه گذاری شده است. حق کودک و اینکه همه کودکان به یک میزان حق دارند بیاموزند را با مقدار هزینه و شهریه می سنجند. در اینجا مطلقا حق را میفروشند. بستگی به توان خریدار دارد!
گرفتن شهریه های هنگفت به اسم همیاری به مدرسه٬ شهریه هایی که نه تنها ذهن خانواده بلکه ذهن بچه ها را نیز درگیر آن میکنند. دانش آموز را در صف و جلوی نگاه همکلاسی هایش باز خواست میکنند و دلیل نیاوردن کمک هزینه به مدرسه را جویا میشوند. درک نمی کنند که او هنوز یک کودک است و از اینکه نتوانسته از خانواده پولی از این بابت بگیرد ناتوانی اقتصادی خانواده است. از وسط کلاس هنگام درس او را از کلاس بیرون میکشند و خواهان گرفتن کمک مالی به مدرسه میشوند. اینها همه کارهای خشن و بدون احساسی است که ذهن کوچک او را درگیر مشکلات اقتصادی خانواده اش میکند.
مگر مدرسه دولتی نیست!؟ مگر به اسم درآن مدارس به اصطلاح دولتی ثبت نام نمیکنند!؟ پس اینهمه دلهره و تنش برای چیست!؟
اولویتهای آموزشی
در یک سیستم آموزش و پرورشی مدرن و مترقی٬ اولویتهای تعیین شده برای آموزش و پرورش آن٬ قبل از هر چیز بر این اساس استوار است که دسترسی به علم و دانش و امکانات تحصیلی شامل همه کودکان بشود٬ این یک حق پایه ای است. سپس آموزش و پرورش براساس پژوهشهای علمی طرح ریزی میشود. ارزش گذاری حقوق کودک٬ دنیای کودکانه و شخصیت کودک٬ اساس این سیستم آموزشی است.
در جمهوری اسلامی اساس کار آموزش٬ ایدٸولوژی مذهبی هیٸت حاکمه است. ارزشهای اسلامی که در اساس حرفی برای تربیت کودک ندارد. کودکان در این سیستم٬ چیزی در رده احشام محسوب میشوند. پاراگراف به پاراگراف “سند تحول بنیادین آموزش و پرورش” مصوبه آموزش و پرورش و با تایید شخص خامنه ای است٬ دقیقا بر پایه بی حقوق کردن کودک در انطباق با ارزشهای اسلامی حکومت نوشته شده است.
جدایی جنسیتی٬ در آموزش و تحصیل٬ در کتابهای درسی٬ در معماری مدارس٬ عدم تعهد حکومت به امکان دسترسی عموم دانش آموزان به تحصیل و مدرسه.
پادگانی کردن فضای آموزشی. نهادینه کردن تبعیض و گروگان گیری کودکان٬ سربازگیری و شستشوی مغزی کودکان با خرافات و جهالت مذهبی و بشدت خشن و بیرحمانه کاری است که وزارت آموزش و پرورش بعهده دارد.
عبارات تکان دهنده ای مانند گناه٬ عذاب٬ جهنم٬ شب اول قبر٬ میت٬ محرم٬ نامحرم٬ توبه٬ شهید٬ قربانی٬ حجاب و ترس از خدا و . . . مانند آوار بر سر کودکان و دنیای کودکی شان خراب میشود. اینها اولویتهای نظام آموزشی است. “تربیت قرآنی” جای تربیت بر اساس علم و تکنیک و پیشرفت و دستاوردهای علمی را میگیرد.
برای دختران وضع از این هم خراب تر است. رعایت حجاب و عفاف مانند صاعقه دنیای کودک را می سوزاند. حجاب خودش یک مقوله پایان ناپذیر و یک جدال بی انتها برای دختران در محیط های آموزشی است. افکار کودک پیوسته مختوش حجاب است. پذیرفتن دوگانگی برای پذیرش اجباری و تمکین به زور و نابرای٬ کودک را در فشار و منگنه جدی میگذارد. دوستانش را٬ هم بازیهایش را بعنوان عجیب “نامحرم” از دست میدهد. موهای سر سبب آتش دوزخ میشود. در این دنیا ناظم و مدیر و کل سیستم آموزشی دنیای کودکی اش را می سوزانند و در آن دنیا آتش جهنم!
کودک چرا باید خودش را درگیر حجاب کند؟ چرا باید بابت نبستن درست مقنعه مورد خشم ناظم مدرسه قرار گیرد؟ او
هنوز دنیای کودکیش را سپری میکند. چرا باید ذهن لطیفش را دنیای خشن نبایدها مخدوش کند؟ کودک دنیایی را میشناسد که بازی و خنده و شادی در آن نقش اصلی را دارند چرا باید هر روز صبح موقع پوشیدن لباس فرم مدرسه٬ ذهن زیبایش درگیر موهایش باشد و استرس داشته باشد که مبادا مدیر مدرسه او را مورد استیضاح قرار دهد. چرا نمیخواهند این افکار سفید و آماده برای یادگیری٬ چیزهایی در آن کاشته شود که محصولات خوبی از آن برداشت شود؟
آموزش فقط ریاضی٬ شیمی٬ هندسه و دینی نیست. مدرسه سوای آموزش درسی٬ آموزش خلاقیت هاست و شادی شرط اولیه آن است. استعدادهای بزرگی که در کودکان دیده میشود همواره با مانع ارزشهای اسلامی مواجه میشود و در نطفه می خشکد.
فضای آموزشی٬ تفتیش و تنبیه
شکل مدارس بی شباهت به زندان نیست با آن دیوارهای بلند که دور تا دور مدرسه را گرفته و نگهبان جلوی در مدرسه که در بدو ورود به مدرسه او را تفتیش میکند انگار با یک دزد یا جانی طرف است؟ در همان لحظه ورود به مدرسه احساس ناامن بودن نیز با بچه همراه میشود همیشه احساس میکند که تمام کادر مدرسه او را به چشم یک مجرم
نگاه میکنند. تفتیش عقاید و خبرچینی٬ کنترل روابط اجتماعی و عقیدتی خانواده٬ سپس سربازگیری تحت عنوان بسیج مدارس و اردوهای راهیان نور٬ کلاسهای به اصطلاح فوق برنامه٬ حفظ کردن قرآن و احادیث٬ و اجبار در فراگیری خرافات مذهبی بخش لاینفک سیستم آموزشی است.
کابوس آهای دختر روسری ات را بکش جلو! چرا موهایت معلوم است!؟ آهای پسر چرا پیراهن آستین کوتاه پوشیدی؟ آهای آهای و آهای های دیگری که همه در مجموع فضای ناامن و متشنجی برای کودکی که نمیتواند ممنوعیتها و محدویتها درک کند ایجاد میشود.
جو مذهبی برای بچه ها به وجود می آورند٬ به اجبار نماز خواندن و روزه گرفتن٬ جشن اجباری تکلیف و شناساندن محرم و نامحرم واعلام پایان کودکی و زن بودن! فقط جداکردن کودک از دنیای کودکانه اش نیست! تحمیل و ظیفه ای سنگین بعنوان یک بزرگسال است که باید آنرا قبول کند نیز خود یک هجوم بنیادی دیگر به حقوق کودک است.
چه کسی مسٸول است!؟
رایگان نبودن آموزش٬ نبود امکانات رفاهی٬ غمبار بودن فضای آموزشی٬ سرکیسه کردن خانواده ها به هر بهانه ممکن٬ از شهریه تا اخاذی های دیگر. نهادینه کردن تبعیض وایجاد انواع مدارس با هزینه ها و بودجه های کمرشکن٬ جدایی جنسیتی در مدارس٬ در کتابهای درسی و رشته های درسی٬ استفاده از ساختمانهای نا ایمن و تخریبی٬ بعنوان مدارس دولتی. برپایی مدارس مذهبی خاص و پادگانی کردن فضای آموزشی. خطرناک بودن وسایل گرمایشی٬ فشار ایدٸولوژیک به دانش آموزان٬ از جمله٬ اخراج دانش آموزان بهایی. بی هویت و بی شناسنامه کردن٬ نیم میلیون دانش آموز تحت عنوان کودکان مهاجر افغان٬ کودکان صیغه ای. تحقیر کودکان بی بضاعت و محرومیت از تحصیل بیش از هفت میلیون دانش آموز. تحمیل حجاب به کودکان. سربازگیری از دانش آموزان تحت عنوان بسیج دانش آموزی. بی محتوا بودن کتابهای درسی و سیستم آموزشی بغایت عقب مانده و کپک زده٬ حاکم کردن مذهب بر کل سیستم آموزشی. سقوط ارزش تحصیلی کشور به رده ١١٥ بین ١۲٥ کشور جهان و … و … و…
این هجوم سیستماتیک به حقوق کودکان و دانش آموزان٬ تماما با نقشه و طرح از پیش٬ صورت میگیرد. مسبب٬ مسٸول و عامل بقای همه این فجایع٬ مستقیما حکومت اسلامی است.
جمهوری اسلامی بزرگترین و هارترین دشمن کودکان در ایران است.