|
|
ممنوعيت استفاده از کودکان در موسسات امنيتی، نظامی و انتظامی چهارشنبه, 20th آگوست, 2014 | میزگردها گفتگوی نشريه کودکان مقدمند با افسانه وحدت، کريم شامحمدی و سيامک بهاری
کودکان مقدمند: به ميزگرد دوم نشريه خوش آمديد. از سوال ساده اما بسيار مهمی شروع می کنيم، استفاده از کودکان
در موسسات امنيتی، نظامی و انتظامی چرا بايد ممنوع باشد؟
افسانه وحدت:
استفاده از کودکان در ارتش و ديگر نيروهای نظامی شرم بشريت متمدن است. بايد ممنوع شود چون دنيای کودک
بايستی دنيايی امن و شاد و مرفه باشد به دور از جنگ، فقر، مصيبت و فشار مذهب. کودک نبايد به هيچ عنوان در جنگ
شرکت داده شود. استفاده کودکان در موسسات نظامی نه تنها ميبايستی د هها سال پيش ممنوع ميشد بلکه عاملين آن به اشد
مجازات محکوم ميشدند.
کودکان هميشه بازيچه دست ديکتاتورها، آخوندها، کشيش ها و خاخام ها بوده اند. سيستم حاکم بر دنيا هميشه از کودکان
بعنوان انسانهايی که نيروی کارشان ارزان است، شستشوی مغزی دادنشان راحت است و راحت می شود آنها را برده
خود کرد، سواستفاده کرده است. گماردن کودکان به کار اجباری و استفاده از آنها در ارتش از همين دست است. تعداد
کودکان سرباز در دنيا در سال ٢٠٠٦ نيم ميليون نفرتخمين زده ميشد. اين رقم البته واقعی نيست و فقط در مورد
در يک دوره ٢٠ ساله با (LRA)، کودکانيست که به ثبت رسيده اند. بطور مثال ”ارتش مقاومت لرد” در شمال اوگاندا
ظلم و وحشيگری وصف ناپذير، کودکان را می دزديد و از آنها بعنوان برده در ارتش استفاده ميکرد. دختران خردسال
هم بردگان جنسی آنها بودند. حتی اعضای خانواده های آنها را می کشتند که راحت تر کودکان را به چنگ آورند. بهره
برداری بشدت وحشيانه و غير انسان ی دولتهای عقب مانده و نيروهای ستمگر شورشی و اسلامی در نقاط مختلف جهان
از کودکان، ابعاد وسيعی دارد. استفاده از مواد مخدر برای مجبور کردن کودکان به فرمانبرداری و شرکت در
درگيری های قومی و ملی در ميان اين گروه ها رايج است. کودکان را به درجه ای معتاد ميکنند که بدون چون و چرا هر
“دشمنی” را ببينند بکشند. بتوانند راحت روی مين بروند و معبر باز کنند. اين کودکان بعضا قتلهای خونينی انجام داده
اند.
نيروهای دفاعی اسراييلی از کودکان فلسطينی در بسياری موارد به عنوان سپر انسانی استفاده کرده اند. در بسياری
کشورها کودکان مجبور به دخالت در درگير یهای مسلحانه، تحت شکنجه قرار می گيرند. در بروندی سن اين کودکان
حتی به زير ٩ سال هم ميرسد. تعدادی از اين کودکان کوچک قادر به حمل سلاح نيستند ولی مجبورشان می کنند در
درگيريها شرکت کنند و سپر انسان ی شوند. آنها را دسته دسته به خط مقدم می فرستند تا دشمن خيال کند تعداد سربازان
زياد است. داستان سربازان کوچک در کنگو يکی از تراژديها و فجايع بزرگ انسانی است.
در اين ميان دنيا چه می کند؟ و سازمانهای بين المللی به اصطلاح دفاع از حقوق کودکان چه می کنند؟ دولتهايی که دم از
دموکراسی و حقوق بشر ميزنند چه می کنند؟ چه کسی مسئول است؟ آيا حق اين کودکان است که به اين شکل قربانی
شوند؟ آيا فرهنگ آنهاست که شکنجه شوند، معتادشان کنند و به طور دائم مورد استفاده قرار گيرند؟ آيا وجود ۶٠٠٠
سرباز زير ١١ سال در دارفور نمی بايستی خم به ابروی رئيس سازمان ملل بياورد، يونيسف را تکان دهد. نجات کودک
را بيدار کند؟ مگر سازمان ملل چند سال پيش اعلام نکرد که امکانات مادی و تکنيکی برای آنکه همه در کره خاکی
زندگی مرفهی داشته باشند فراهم است؟ چرا هنوز بايد فقر و گرسنگی اين کودکان را به دام اين جانوران بيندازد؟ چرا
هر قلدری در هر جای دنيا هر بلای سر کودکان می تواند بياورد؟ کدام اينها از اين همه امکانات مادی ميلياردی استفاده
کرده اند تا به اين وضع خاتمه بدهند؟ دنيا چشمش را بسته و سازمانهای بين المللی دفاع از حقوق بشر چشمشان را
بسته اند.
کريم شامحمدی:
به چندبن دليل بايد ممنوع شود. چونکه چنين شيوه ای و قيحانه ترين شيوه سو استفاده کردن از کودکان است. و بنابراين
سو استفاده کردن از کودکان در اين موسسات امنيتی، نظامی و انتظامی بايد ممنوع شود و بايد برايش مبارزه کرد که
کودکی به اين نهادها کشانده نشود.
راه حل اساسی تر اين است که اين موسسات امنيتی، نظامی و انتظامی حرفه ای بايستی منحل شوند. چونکه اين نهادها
ساخته دست حکومتها و جامعه است که در جهت منافع اقليتی ساخته شده است و اين موسسات که بوی خون از سراپای
آن می بارد هيچ که به درد کودکان نمی خورد و نبايد کودکی پايش را در آن بگذارد به درد ما بزرگسالان نيز نمی
خورد. چونکه برای هر کدام از ما که سربازی رفته ايم و هيچ اختيار و انتخابی هم در اين مورد نداشتيم کاملا قابل لمس
است که چرا اين نهادها بايد منحل شود. چونکه اين موسسات ابزار حفاظت دست طبقه ای است که تحت عنوان حفاظت
منافع عموم اسم گرفته است دارد خون می پاشد، رعب و وحشت ايجاد می کند، زندان و اعدام می کند و به اين وسيله
می خواهند مردم را به تمکين بکشانند. چونکه اين ابزارها، ابزار جنگ است، خون است، چونکه به کودکان در همان
دوران کودکی ياد می دهند که چگونه همنوعان خودشان را بکشند. چونکه به کودکان به هر شيوه ای ممکن است تجاوز
بشود. چونکه در کل شادی، خلاقيت و امنيت کودکان را خواهد گرفت. چونکه کودکان گوشت دم توپ جنگهای خونين
حکومتهای کودک ستيز و ضد انسانی خواهند شد و چونکه کودکان قربانی منافع چنين حکومتهايی خواهند شد. و اگر
کودکانی هم از اين جنگ و خون جان سالم به در ببرند آرامشی در زندگی آينده اشان نخواهد بود.
بنا بر اين و ده ها دلايل ديگر، استفاده کردن از کودکان در اين موسسات، وقيحانه ترين شيوه استفاده از کودکان است و
قطعا و بايد ممنوع شود.
سيامک بهاری: تعيين سن کودکی در اينجا هم نقش کليدی دارد. اين را بايد مجددا يادآور شويم. کودک سرباز به کسی
گفته می شود که در سن زير هيجده سال به عضويت دستجات وابسته به نيروهای نظامی، انتظامی و امنيتی در آيد. چه
اين گروهها مستقيما درگير جنگ باشند و يا نباشند. اين را هم تاکيد کنم که دولتها و گروههای شبه نظامی هر دو در
استفاده از کودک سربازان مقصر و مسئولند.
در حدود چهل آشور جهان، آودآان به سربازی اعزام می شوند يا در خدمت نيروهای شبه نظامی قرار می گيرند. در
کشورهای آفريقايی، سپس آسيا و آمريكای جنوبی بيشترين آودآان سرباز بکار گمارده ميشوند. استفاده از کودکان در
امور نظامی، انتظامی و امنيتی، ويژه حکومتها، احزاب، فرقه ها و دستجات نظامی، مذهبی، ناسيوناليست و اساسا
ايدئولوژيک است که تعريفشان از کودک نه بر اساس حقوق جهانشمول کودک، بلکه در حيطه وظايف و تکليف برای او
استوار است. کودک بعنوان يک وسيله وابزار توسط آنان بخدمت گرفته ميشود. سربازگيری از ميان کودکان، با اغفال،
فريب و اعمال زور صورت می گيرد. يک اصل عمومی که در مورد اغلب مذاهب و مشخصا اسلام، صدق ميکند اين
است که مرز سنی کودک را تا آنجا که بشود کاهش ميدهد تا زودتر بعنوان فرد “مکلف” به خدمت گرفته شود تا شرعا
بتوان به او امر و نهی کرد.
استفاده نظامی، انتظامی و امنيتی از کودکان به شکلهای گوناگون انجام ميشود.. از بکارگيری مستقيم کودک بعنوان
سرباز، يا براى کودکان مدرسه نظامى راه اندازى ميشود، بعنوان ايجاد سپر انسانی از آنان استفاده ميشود، از کاشتن و
يا پاک کردن ميدان مين و مواد منفجره تا استفاده از کودک تحت عنوان فعاليتهای لجستيکی و پشتيبانی جبهه ها، مانند
ديده بانی و مراقبت، تبليغات جنگی، خبرچينی و جاسوسی، پيام رسانی، تهيه آذوقه و مهمات، آشپزی و خدمات خانگی و
حتی استفاده جنسی. اشکال متنوع استفاده از کودکان اعم از پسر و دختر است.
تشکلهای شبه نظامی و ايدئولوژيک مانند، سپاه پاسداران، بسيج، طالبان، حماس، الجهاد و حزب الله، شبه نظاميان چچن،
القاعده، الشباب و غيره مشغول سربازگيری و آموزش نظامی کودکان هستند. يکی از نمونه های تکان دهنده اين
سربازگيريها، قربانی کردن کودکان تحت عنوان بمب گذاران انتحاری است که کودک مستقيما بعنوان سلاح بکار گرفته
ميشود. اصطلاح تکان دهنده گوشت دم توپ همين است. اين يکی از واقعيات تاسف بار جهان معاصر و گواهی بر
ضرورت جهانشمول کردن حقوق کودکان است.
کلا در جوامعی که قوانين شريعه و فرقه ای حکم ميراند، استفاده جنگی از کودکان به امری مشروع بدل ميشود. نمونه
اش را همه ما درجنگ هشت ساله ايران و عراق از جانب هر دوی حکومتها از نزديک مشاهده کرديم.
در جوامعی که شيرازه مدنيت در آن از هم گسيخته شده، مانند سومالی، سودان، رواندا، افغانستان و غيره کودکان سرباز
به بخشی از بدنه ارتشها بدل ميشوند. بنابر گزارش سازمان عفو بين الملل در افريقا قريب به سيصد هزار کودک سرباز
در جنگها بکار گرفته شده و ميشود.
آودآان سرباز، در اولين قدم کودکی خود را شايد برای هميشه از دست ميدهند و گم ميكنند، از درس و مدرسه محروم
ميشوند، دوران آودآی مالمال از خشونت و ناهنجاری دارند. دستور دادن، اجرای فرامين و اطاعت کردن را می
آموزند. در سيستمی از ترس و رعب و وحشت رشد ميکنند. هنگاميکه آتش جنگ و خصومت فرونشست و از سربازی
و جنگيدن خلاص شدند، آنگاه خلا عظيم آنچه در دوران آودآی از آنان گرفته شده است زندگی ناهنجاری را در
بزرگسالی برايشان به ارمغان خواهد آورد. آينده ای که بسان گذشته آنان درناک و فاجعه آميز خواهد بود.
عموما آودآان و نوجوانان از سنين يازده ت ا هفده سال، مورد توجه ارتشها و سازمانهای نظامی هستند. اين گروه سنی
است که ميتواند آسانتر تحت تاثير قرار بگيرد. قدرت جسمی آافی برای بيشتر جنگيدن و کمتر خسته شدن دارد.
بسياری از اين قربانيان بدليل بيكاری و نداشتن حرفه و تخصص، عدم دسترسی به مدرسه و ادامه تحصيل، وحشت و
ترس از مورد حمله و شكنجه قرار گرفتن توسط گروههای ديگر، اعتقادات شديد خرافی و مذهبی، حتی با تمايل شخصی
خود در جنگها شرکت ميکنند. شهادت طلب ميشوند، شايد با اين اميد آه در زندگی افتخاری بيافرينند ويا به بهشت
موعود بروند. هنگامی که هيچ سرپناهی برای تامين کودک باقی نماند،
آنوقت پيوستن به گروههای درگير در جنگ تلاشی برای بقا و زنده ماندن است. نياز روانی کودک به حس امنيت در
کنار اين دستجات و گروههای مسلح به منزله نوعی مراقبت از خود هم هست. در اغلب موارد تلاشی برای تامين سرپناه
و غذا و گاها حتی امکانی که کودک بتواند به کودکان ديگر نزديک شود و با آنان رابطه برقرار کند، همبازی پيدا کند و
تنها نماند نيز هست.
فراموش نکنيم که به لحاظ روانی کودکان سرباز بر خلاف بزرگسالان در مواجه با خطرات نظامی از تشخيص ميزان
خطر عاجزند، بنابراين چنانچه که بايد، ترس را نمی شناسند و تجربه ملموسی از آن ندارند. بسياری از وظايف رزمی
را به راحتی بيشتری انجام ميدهند. اغلب در ذهن کودکانه شان خود را قهرمانی شکست ناپذير فرض ميکنند، چرا که
قادر نيستند عواقب کارهای خود را مجسم کنند و بسنجند.
از زاويه ديگر کودکان بسيار ضربه پذيرترند و به سادگی بيشتری ميتوان آنان را مرعوب و مطيع کرد، تا خود را با
اوامر فرمانده و يا بزرگتر از خود تطبيق بدهند.
در دهه ١٩٧٠ برای ممانعت از شرکت دادن کودکان در جنگها و استفاده از کودکان در خشونتهای سياسی و نظامی
پيمان نامه هايی تصويب شد. اما حقيقت اين است که هيچ نظارت جدی و موثری برای متوقف کردن اين امر در جهان
وجود ندارد. چنانچه درسال دوهزار ميلادی طی تصويب موافقتنامه ای که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در
مورد شرکت کودکان در درگيريهای مسلحانه به تصويب رسيد، دولتها مجاز شمرده ميشوند که کودکان را در نيروهای
مسلح بصورت داوطلبانه استخدام نمايند اما در حد امکان آنها را در نبرد مسلحانه بکار نگيرند! جمهوری اسلامی ايران
ده سال بعد يعنی در ٢١ سپتامبر ٢٠١٠ آنرا امضا کرد. طبق مصوبه دادگاه کيفری بين المللی درسال ١٩٩٨ که اول
ژوئيه ٢٠٠٢ ، اجرايی شد “سرباز گيری يا نامنويسی از افراد زير ١۵ سال برای شرکت در درگيريهای نظامی ممنوع
و يک جرم جنگی محسوب م یشود”.
می بينيد که حق کودک با به رسميت نشناختن جهان کودکی او توسط سازمانهای جهانی به چه سادگی ميسر ميشود.
هنوز سن دوران کودکی عليرغم تصويب کنوانسيون حقوق کودکان که کودک را زير هيجده سال تمام تعريف ميکند،
حتی مجمع عمومی سازمان ملل سقف سنی را زير پانزده سال تلقی ميکند. هيچ پشتيانی جدی در جهان برای توقف
ماشين جنگی کشتار کودکان وجود ندارد.
کودکان يعنی افراد زير هيجده سال مطلقا نبايد در موسسات نظامی، انتظامی و امنيتی تحت هر عنوانی عضو و يا
استخدام شوند! اين يکی از وحشيانه ترين و شنيع ترين اشکال تعرض به حقوق کودک است. اين نوع فعاليتها تاثير بشدت
مخرب و اغلب غير قابل ترميمی بر روان کودک ميگذارد. از اين رو استفاده از کودکان در امور نظامی، انتظامی و
امنيتی بايد بيدرنگ ممنوع گردد.
نشريه کودکان مقدمند: استفاده جمهوری اسلامی از دانش آموزان برای تبليغات جنگی چگونه است؟
افسانه وحدت:
در ايران هم ٣٢ سال است همين وضع حاکم است. جمهوری اسلامی، از بدو ورودش به آزار سيستماتيک کودکان
مشغول شد. هر آنچه در يک جامعه متمدن جرم به حساب ميايد برای جمهوری اسلامی نورم و روتين است. هر
مجازاتی که قرن ها پيش، زمان جهالت انسانها استفاده می شده برای جمهوری اسلامی قانون است. حکومت اسلامی به
کودکان به چشم طعمه هايی نگاه ميکند که هر لحظه بتواند از آنها برای مقاصد پليدش استفاده کند. طعمه هايی که با
تبليغات و شستشوی مغزی دادن حاضر به هر کاری بشوند. معنی کودک بودن برای اين جانوران، کودک “شهيد”
“سرباز امام زمان”و “بسيجی ” و “ايثارگر” است. بودجه های کلان از همان روز اول حکومت اسلامی برای ربودن
کودکی کودکان و استفاده از آنها در جنگ با عراق به کار گرفته شد. ميليونها دانش آموز جزو ارتش ٢٠ ميليونی خمينی
شدند. و اين ننگ، يعنی شرکت دادن و استفاده کودکان در ارتش و جنگ برای اسلاميون حاکم افتخار است و هر چه سنّ
آنها در اين رابطه کمتر باشد، افتخار آميز تر است. مدتی است که نوزادان بسيجی در صدر ليست افتخار اين جانيان
است.
حاصل ارتش ٢٠ ميليونی خمينی در جنگ ايران و عراق که بخش وسيع از آن را نو جوانان دانش آموز تشکيل داده
بودند طبق آمار رژيم هلاکت ٣۶٠٠٠ دانش آموز بسيجی بود. يعنی در طول ٨ سال جنگ هر سال ۴۵٠٠ نوجوان، هر
ماه ٣٠٠ نفربه قتل رسيدند. و اينها انسان بودند و آينده اين دنيا و اين مملکت که نابود شدند و دنيا ساکت بود و سازمان
ملل ساکت بود و يونيسف و نجات کودک ساکت بودند.
چطور موفق شدند اين جوانان را به کام مرگ بفرستند؟ خيلی سخت نيست وقتی که امکانات مملکتی را در دست دارند،
تبليغات مال آنهاست، بودجه هنگفتی زير دستشان ريخته که بخش عظيمی از آن را صرف سرکوب و ارتش می کنند،
ميتوانند مذهب و خرافات را در مدارس جايگزين علم و دانش کنند و به شستشوی مغزی جوانان بپردازند. آنقدر آنها را
از قيامت و عقوبت بترسانند که وجودشان از ترس و وحشت پر شود. بعد راحت تر ميتوانن د آنها را اسير کنند و برای
اهداف شومی که دارند بکار گيرند . هدف جمهوری اسلامی از همان اول همين بود.
طرفند ديگر رژيم علاوه بر شستشوی مغزی جوانان، و ترساندن آنها از عقوبت و جهنم و غضب خدا، اين است که اول
خانواده ها را از هستی ساقط ميکند، شام شب را از آنها ميگيرد، همه را به فقر و به ورطه نابودی ميکشاند، امکان رفتن
به مدرسه را از کودکان ميگيرد و آنها را در سنين پايين روانه بازار کار ميکند، بعد به خانواده ها اگر جگر
گوشه هايشان را به بسيج بفرستند هزار وعده و وعيد ميدهند و به جوانان هم وعده مدرک تحصيلی و درآمد بالا و
جيب های پر پول ميدهند و يا به کودک وعده ميدهند که خانواد هاش را تامين ميکنند.
البته خود مقامات دولتی و آخوند ها به اين اراجيف و دروغ ها باور ندارند.”ايثار گری” و “شهادت” برای آنها نيست. آقا
زاده ها هر روز فربه تر ميشوند و جي بهايشان پر پول تر، عمارات و برج ها به اسمشان ساخته ميشود. بستنی ٢۵٠
دلاری مال آنهاست و جنگ و مصيبت و خوف از خدا مال خانواد ههای محروم است که برای لقمه ای نان فرزندشان را
روانه جبهه ها کردند. در حال حاضر هم ۴ ميليون دانش آموز دختر و پسر در دور ههای ابتدائی، راهنمائی و متوسطه
عضو بسيج هستند. با بودجه هنگفت و تبليغات وسيع در مدارس ضحاکان در کمين تعداد بيشتری کودک و جوان هستند
و پيش بينی ميکنند تا چند سال ديگر اين رقم به ٨ ميليون برسد. البته اين جانيان همانطور که ذکر کردم به سنّ ابتدائی
بسنده نکردند و به نوزادان هم دست درازی کرده اند و خانواده ها را تشويق ميکنند که کودکان نوزاد خود را عضو بسيج
کنند.
چه بايد کرد؟ آيا بايد گذاشت حکومت اسلامی به سرباز گيری کودکان ادامه دهد؟ آيا ميشود ساکت بود و گذاشت کودکان
ديگری آماده رفتن روی مين ها شوند و معبر برای سربازان امام زمان باز کنند؟ خانواد ههايی که کودکانشان را عضو
بسيج ميکنند نه تنها مسؤل جان کودکان خود هستند بلکه قصابی ٣۶٠٠٠ کودک در جنگ را تاييد ميکنند. چه کسی بايد
به اين وضع خاتمه دهد و حرمت و منزلت را به کودک باز گرداند. ۶۵ سال از حيات يونيسف می گذرد. آيا در اين
مدت کودکان کمتری به سربازی گرفته شده اند؟ آيا فقر کودک خاتمه پيدا کرده؟ ديگر کار موسسات خيريه و غيرانتفاعی
نمی تواند به خيل ميليونی کودکان محروم کمکی بکند. بايستی متشکل شد و اعتراض کرد. زمان اعتراضات وسيع برای
بدست آوردن آنچه اين حکومت از فرزندانمان دزديده فرا رسيده. اين بی حرمتی ها و ظل مها نبايد ب ی پاسخ بماند. صفوف
دزدان حاکم در ايران بشدت در هم ريخته است. فرصت آن است که با صفوف متشکل و دست در دست، جامعه ای آزاد
و برابر بسازيم. کودکان بايست مقدم باشند بر هر ملاحظه و منفعت ملى، نژادى، اقتصادى، سياسى، ايدئولوژيک و
مذهبى.
نشريه کودکان مقدمند: جمهوری اسلامی چگونه از کودکان در جنگ ايران و عراق استفاده کرد؟
کريم شامحمدی: جمهوری اسلامی تحت عنوان دفاع مقدس و صدور اسلام يا پان اسلاميسم در جنگ هشت ساله ايران
و عراق، برای کشاندن کودکان به ميدان جنگ و مين از هر شگرد وقيحانه و غيره انسانی از کودکان استفاده کرد.
جمهوری اسلامی نه فقط از شگردهای نوحه خوانی يا هر راه ممکن برای شستشوی مغزی جوانان استفاده می کرد،
بلکه برای بيسج کردن کودکان، نهادهای غيره دولتی در رده های مختلف برای سازمان دادن کودکان ايجاد کرد. با
وصف اينکه جمهوری اسلامی ايران در سال ١٣٧٢ کنوانسيون حقوق کودک را نيز امضا کرده بود ولی هيچ وقعی به
همين معاهدات بين المللی که خودشان امضا کرده بودند نگذاشت و سازمانی تحت عنوان “سازمان بسيج دانش آموزی”
که مستقيم زير نظر سپاه پاسداران فعاليت می کند ايجاد کرده است و هنوز هم چنين نهادی به قوت خود باقی مانده است.
گفته می شود که اين سازمان بيش از چهار و نيم ميليون عضو دارد. همين سازمان مسلح غيردولتی، در زمان جنگ
هشت ساله ايران و عراق وظيفه سربازگيری از بين دانش آموزان و اعزام آنان به جبهه های جنگ را بر عهده داشت
است.
همانطور که در بالا اشاره کردم اين سازمان بسيج دانش آموزان رده بنديهايی تحت عنوان “اميدان” برای دوره ابتدايی،
“پويندگان” برای دوره راهنمايی و پيشگامان در دوره دبيرستان ايجاد کرده بود و در هر رده ای مشغول عضوگيری
بوده اند.
در سايت رسمی سازمان بسيج دانش آموزی نيز به وضوح بيان شده بود” آليه فعاليت های متناسب با اوقات فراغت
دانش آموزان در مدارس (واحدهای مقاومت) و در محل سكونت از طريق پايگا ههای مقاومت بسيج جوانان انجام
می گيرد”.
جمهوری اسلامی از شگردهای ديگر از جمله سفره خالی خانواده ها استفاده می کرده است. و به اصطلاح امتيازاتی را
برای اعضای بسيج دانش آموزی در نظر گرفته است که از فقر و بی امکاناتی که آنهم عاملش خود جمهوری اسلام می
باشد استفاده می کرده است.
جمهوری اسلامی از توهم جوانانی که توسط دم و دستگاهای نيرنگ خودشان شستشوی مغزی داده شده بودند با اين قول
و قرار که برای بهشت خياليشان بايد عجله داشته باشند به جبهه جنگ
فرستاده می شدند .طبق آمار رسمی، در اين جنگ بيش از نيم ميليون دان شآموز زير ١٨ سال به جبهه های جنگ اعزام
شدند. از ميان آنان ٣۶ هزار نفر کشته و مفقود شده بودند، ٢٨۵٣ نفر معلول و ٢۴٣٣ نفر نيز به اسارت نيروهای
عراقی درآمده بودند.
اين شمه ای از شرايط زندگی کودکان و سرنوشت آنها که با تمام وقاحت و بی شرمی از کودکان برای اهداف ننگينشان
استفاده شده بود و می باشد. حال به لحاظ روحی و روانی چه بلايی سر کودکانی که جان سالم به در برده اند می آيد
بجای خود.
بايد به اين کودک کشی، به اين توحش در چنين کشورهای که از کودکان استفاده می شود بيدرنگ خاتمه داده شود.
نشريه کودکان مقدمند: چرا جمهوری اسلامی بسيج دانش آموزی را سازمان داده است؟
سيامک بهاری: حکومت اسلامی رژيمی مذهبی و ايدئولوژيک است. استفاده جنگی از کودکان برای اين حکومت امری
الهی و شرعی است. شستشوی مغزی يک بخش از دکان دينی اين حکومت است.
جمهوری اسلامی از ابتدای بر سر کار آمدن با انقلاب و اعتراض مداوم مردم روبرو بوده است. مدام مشغول جنگ
آفرينی و عمليات تروريستی است. بنابراين مداوما بايد سربازگيری کند. وقتی که هجوم خونين اين حکومت برای به
شکست کشاندن کامل انقلاب ٥٧ شروع شد، سازمان دادن مراقبت عليه مخالفان در محلات و مدارس به يک جز ثابت
کار پليسی و امنيتی اش بدل شد. چرا بخش وسيعی از اين اعتراضات توسط جوانان و نوجوانان ييش ميرفت. با آغاز.
جنگ هشت ساله، سربازگيری وجه جدی تر و فوری تری يافت. ايجاد فضای جنگی به جبهه ها محدود نميشد و کل
جامعه را در بر ميگرفت. بکار گرفتن جوانان و سربازان ذخيره کافی نبود. بنابراين فرستادن نوجوانان به جبهه های
جنگ با سرعت بيشتری سازمان يافت. نهادی به نام بسيج دان شآموزی در واحد بسيج مستضعفين که مستقيما تحت امر
سازمان نظامی، تروريستی و ايدئولوژيک سپاه پاسداران، انجام وظيفه ميکرد شکل گرفت.
روز بسيج دانش آموزی هم به نام حسين فهميده دانش آموز سيزده ساله ای که در هشتم آبانماه زير چرخ تانکهای عراقی
جان خود را از دست داد نام گرفت. خصوصيت اصلی تعريف شده برای بسيج دانش آموزی “شهادت طلبی” است.
بعدها در سال ١٣٧١ بر طبق توافقنامه ای که بين نيروی مقاومت بسيج مستضعفين و آموزش و پرورش منعقد شد، اين
سازمان رسمی تر در آموزش و پرورش مستقر گرديد.
بنا به ماده ٦٤ قانون استخدامی سپاه، آليه اعضای بسيج دانش آموزی می توانند از امتياز آسری دو ماه خدمت سربازی
استفاده نمايند، مشروط بر اينكه علاوه بر گذراندن آموزش آمادگی دفاعی مدارس در اردوی آموزشی بسيج نيز شرآت
نمايند.
نهاد بسيج دانش آموزی، يک سازمان نظامی امنيتی است که مستقيما با سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی در ارتباط است
و مشغول سازمان دادن شبکه های جاسوسی و خبرچينی در مدارس و سربازگيری از آنهاست. برای اغفال دانش
آموزان و جذب آنها به اين نهاد امتيازات ويژه ای به سازمان بسيج دانش آموزی اختصاص يافته است. مثلا براساس آيين
نامه اجرايی ماده ٢٠١ قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران بسيجيانی آه حداقل دارای مدرك تحصيلی ديپلم باشند،
مشمول قانون ايجاد تسهيلات برای ورود رزمندگان و جهاد گران داوطلب بسيجی به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش
عالی آشور می شوند. و نيز دانش آموزان بسيجی می توانند از امتيازات شرآت در آنكور آزمايشی و المپيادهای علمی
بسيجی استفاده نمايند. اعضای بسيبج دانش آموزی می توانند بر اساس ميزان همكاری خود با واحد مقاومت از امتيازات
شرآت در اردوهای آموزشی، علمی و فرهنگی استفاده نمايند.
کودکان سرباز در ايران به نام “بچه های بسيجی” بکار نظامی گرفته شدند و با کمال تاسف طبق آمارهای حکومتی
نزديک به حدود چهل هزار نفر از اين کودکان در جبهه های جنگ هشت ساله ايران و عراق کشته شدند. بيش از نيم
ميليون نفر از دانش آموزان به جبهه های جنگ اعزام شدند. بر طبق آمارهای حکومتی نزديک به سه هزار کودک دانش
آموز بعنوان جانباز ثبت گرديده است.
با پايان گرفتن جنگ اما کار بسيج دانش آموزی ادامه و گسترش بيشتری پيدا کرد. بطوريکه سازمان بسيج مستضعفين
اعلام ميکند که: “در حال حاضر بيش از ٤ ميليون دانش آموز دختر و پسر در دوره های ابتدايی، راهنمايی و متوسطه
جذب بسيج دانش آموزی شده اند که بيش از ٤٥٠ هزار نفر از آنان عضو فعال بسيج دانش آموزی هستند که مسئوليت
هدايت و کنترل واحدهای خود را بر عهده دارند.”
سازمان بسيج مستضعفين به بسيج دانش آموزی بسنده نکرد و پروژه های مشمئز کننده مانند شيرخوارگان بسيجی و سه
سالگان حسينی را نيز به ليست جنايات خود در هدف قرار دادن زندگی کودکان افزود.
کلا پادگانی کردن محيط آموزش و پرورش يک خط سياسی جدی جمهوری اسلامی است که توسط نهادهايی مانند بسيج
دانش آموزی ممکن ميگردد. بسج دانش آموزی دستگاه کنترل پليسی و نظارت بر رابطه دانش آموزان و مربيان
آموزشی نيز هست.
عليرغم تمامی تلاشهای امنيتی و پليسی جمهوری اسلامی و پادگانی کردن محيط های آموزشی، مبارزات جوانان و
دانش آموزان يک لحظه حرکت بالنده خود باز نايستاده است.
|