گفتگو با؛ افسانه وحدت٬ کریم شامحمدی و سیامک بهاری
بررسی دست درازی موسسات نظامی٬ انتظامی و امنیتی را در چند شماره پیش از زوایای مختلفی بررسی کردیم٬ با واژگون شدن اتوبوس حامل دانش آموزان دختر در بروجن٬ موضوع استفاده نـظامی از کودکان باز هم مطرح شد٬ حالا اجازه بدهید ابتدا از تاثیر چنین پروژه هایی شروع کنیم و بعد بپردازیم به جنبه های دیگر٬ سوال این است که: تاثیرات اجرای چنین پروژه هایی بر کودکان و نوجوانان چه میتواند باشد؟
افسانه وحدت؛
پروژه راهیان نور یک نقشه و جنایت سیستماتیک علیه کودکان است. این پروژه بوی خون و کشتار میدهد.
سابقه اش برمیگردد به جنگ هشت ساله ایران و عراق که طی آن٬ کشتار ۳۶۰۰۰ کودک و نوجوان شروع شد. کودکان را با شستشوی مغزی و با آموزش و تبلیغ فرهنگ “شهادت و ایثار” راهی جبهههای جنگ کردند به رقم توجه کنید، جمهوری اسلامی ۳۶۰۰۰ کودک را سلاخی کرد و منّت هم سر مادران و پدران آنها گذاشت که اینها شهید هستند. اصلا باید از خمینی و دار و دستهاش که کودکان را به روی مین میفرستادند تا راه برای “سربازان امام زمان” باز کنند تشکر هم بکنند. راهیان نور دنباله این کشتار است. سپاه پاسداران و بسیج راه خوبی پیدا کرده اند، چرا از خودشان مایه بگذارند؟ آقازادهها را از پول مردم برای تحصیل به اروپا و آمریکا میفرستند و این کودکان کارگران و مردم زحمتکش هستند که باید آماده شوند که اگر جنگی شد گروه گروه به جبهه ارسال کنند. برنامه راهیان نور شستشوی مغزی کودکان و آماده کردن آنها برای جنگ است، برای شهید شدن و قربانی شدن. این معنای کودک برای این رژیم است. امسال هم به رسم هر ساله، هنوز یک ماه از بازگشائی مدارس نگذشته بود که دانش آموزان را به اجبار به اردوهای راهیان نور بردند. روز ۲۸ مهر اتوبوسی حامل دانش آموزان که در راه بازگشت از اردوی اجباری بودند، واژگون شد و ۲٤ نوجوان کشته شدند و ۱۸ زخمی. در این فاصلهای که من این سوال را از نشریه دریافت کردم تا نوشتن آن اتوبوس دیگری وازگون شد و دو نوجوان کشته و ۱۵ مجروح برجا گذاشت.
فاجعهای که هر جور به آن نگاه کنی، فقط بوی مرگ و تباهی میدهد. پروژهای که هدفش شهید پروراندن و ایثار گریست و در حقیقت تله مرگ برای کودکان است. درزیر برنامه جانوران اسلامی حاکم برای یک روز اردواست:
ورود به لشكر ۲۸ سنندج تا ساعت ١۷(حضور كاروان تا ساعت ٥ عصر الزامی است!) .بازديد از باشگاه افسران٬ بازديد از نمايشگاه شهدای لشكر ۲۸ سنندج اسكان، نماز، صرف شام.
انگار دارند ارتش طالبان را جا به جا میکنند. انگار نه انگار این دانش آموزان عزیزترین موجودات کشور هستند. مادران و پدران٬ نگران کودکانشان هستند چرا که آنها اجبارا یک نهاد نظامی امنیتی به دست مشتی از قاتلین نطامی و سرکوبگران حرفه ای سپرده است تا مورد استفاده قرار بگیرند. سپاه و بسیج که دستشان به خون دهها هزار از آزادیخواهان آلوده است فرزندان آنها را به اسم اردوی دانش آموزی٬ به گروگان گرفته اند.
اردوهای مدرسه بایستی هدف تفریحی و آموزشی داشته باشد. باید منافع عالیه کودک را تامین کند. خانوادهها باید مطمئن باشند که فرزندشان را به جای امن و شادی میفرستند که آنقدر تفریحی و جالب باشد که فرزندشان بتواند با انرژی بیشتری در مدرسه به تحصیل ادامه دهند. دانش آموز بایستی با کمال میل و با خوشحالی در آن شرکت کند. برایش روز شماری کند. اردوی راهیان نور کاملاً برعکس است، یعنی سیاهی و مرگ، زیارت قبور انسانهایی که به دست خود این جانوران کشته شده اند. کودکان مردم را با یک مشت آخوند از گور در آمده و نظامیانی که فقط کارشان سرکوب مردم بوده به میادین سابق جنگ میفرستند.
اینطور نیست که خود این نوجوانان نمیدانند که با آنها چه میکنند. تعداد زیادی دسترسی به اینترنت و ساتلیت دارند. زندگی جوانان را در خیلی از کشورهای دیگر می بینند. محیط های علمی و راحتی و آرامش در مدارس را می بینند. از وضعیت مردم در جاهای دیگر خبر دارند. به این دلیل است که جوانان ایران نه تنها غیر مذهبی هستند بلکه از آخوند و مذهب و جمهوری اسلامی متنفرند.
کودکانی که در جمهوری اسلامی بدنیا آمده اند چه آنها که ۳۰ سال به بالا دارند و چه کودکان و نوجوانان همه از حقوق اولیه خود محروم بوده اند. از حق یک زندگی شاد، ایمن و مرفه محروم بوده اند. جانوران اسلامی حاکم، به جای شادی و بازی، بی پروائی و آزاد بودن فکر کودکان، آنها را مجبور به گوش کردن به نوحه خوانی و صلوات و خرافات کردند. افکار و اعمال برامده از گورستان تاریخ را ۳۳ سال به آنها حقنه کردند. مدرسه برایشان به جای محیطی ریلکس و علمی که در آن کودک و نوجوان باید در مرکز توجه باشد تا حقٔ اظهار عقیده، حقٔ استفاده از ابتکارات کودکی، حقٔ بازی و شادی، حق انتخاب لباس و انتخاب دوست داشته باشد، حق داشته باشد در مکانهای ورزشی
مجهز، ورزش کند و پرورش یابد. او را به اردوی راهیان نور میبرند تا مقبره ۳۶۰۰۰ کودکی که به دستشان کشته شدند را نظاره کنند. تا بدانند که این میتواند سرنوشت آنها هم باشد. تا یاد بگیرند که تا زمانی که جمهوری سیاه اسلامی در قدرت است٬ شهید پروری ادامه خواهد داشت و کودک یک طعمه خواهد بود. طعمهای که هر وقت لازم شد به دهان اژدها سپرده خواهد شد. این معنای کودک در جمهوری اسلامی است. تاثیر مخرب این افکار در مدارس و در زندگی کودکان روشن است. این تاریکی بر زندگی کودکان سایه انداخته و با مرگ جمهوری اسلامی هم تاثیر آن تا مدتها بر ذهن و روان این چند نسل خواهد ماند.
تک تک مواردی که برشمردم، همگی بر جسم و روان کودکان اثرات زیانبخش درازمدت دارد. عدم شادی و از بین بردن روحیه مبتکر و بشاش کودک آنها را دچار افسردگی میکند. رقم بالای جوانان افسرده در ایران تاثیر مستقیم همین سیاست هاست. اضطراب و ترس دائمی کودک از این نوع اردوها و برنامههای نظامی مذهبی که هر دو با روحیه و کودکی کودکان در تضاد است، ترساندن آنها از عقوبت و آتش جهنم و غیرو همگی هر آنچه خوب و طبیعی است میتواند در درون کودک نابود کند. کودک اعتماد ش به زندگی و اعتماد به نفس خود را از دست میدهد.
تاکید اکید من به مادران و پدران این است که نگذارید پاسداران و بسیج کودکانتان را طعمه منافع خودشان کنند. مجبور کردن دانش آموزان به اردوی نظامی را بایستی همین حالا متوقف کرد. این عهد را ببندیم که با اعتراض دست جمعی جلوی قربانی شدن کودکان بیشتری را بگیریم.
نشریه کودکان مقدمند٬ حالا یک نکته ای هست که لازم است از دبیر این نهاد سوال شود٬ وقت این فاجعه اتفاق افتاد شما در اعلامیه ای که صادر کردید٬ رفتید سراغ دست درازی مذهی. این یک تصمیم حکومتی بود.
چرا شما در اعلامیه کودکان مقدمند در باره سانحه بروجن تاکید دارید، دست مذهب از زندگی کودکان کوتاه!؟
کریم شامحمدی؛
چنين سوانح و فاجعه هایی كه درجا موجب كشته شدن ٢٤ كودك و مجروح شدن ١٨ كودك ديگر می شود، از جمله اتفاقات معمولی ترافيك روز نيست كه هر روزه در هر كشوری كم يا زياد رخ می دهد، كه اين هم به خودی خود جای تعمق دارد و بايد امكانات و قوانين و مقررات رانندگی و فرهنگ رانندگی را به حدی رساند كه ترافيك جان آدمها را نگيرد. ولی اين ديگری از چنين مواردی نيست كه اتفاق می افتد و اولين بار هم نبوده است چنين اتفاقی رخ داده است. اولا، اين، اردوی راهيان نور، يا اين اردوی اجباری به يك قتلگاه بيشتر شباهت دارد تا يك اردوی تابستانی كه هر ساله جان كودكان را به مخاطره می اندازد. دوم اينكه سرنوشت كودك را با نمره ای كه قرار است بعد از اين اردو بگيرند گره خورده است و اردوی دخترانه و جدا سازيهايی كه روزانه چنين حكومتی بر زنگی كودكان تحميل كرده است، هم كار روتين هر روزه دم و دستگاه اين حكومت است. بله، بايد دست مذهب از زندگی كودكان كوتاه شود، چونكه چنين فجايعی، از تحميل قوانين و مقررات مذهبی گرفته تا احساس مسئوليت نكردن مقامات چنين حكومتی در قبال جان كودكان به دست يك حكومت مذهبی آنهم حكومت اسلامی اتفاق می افتد. ببينيد، چنين فاجعه ای روی داده است ولی مقامات و مسئولين چنين حكومتی در نهايت بی شرمی مسئوليت چنين فاجعه ای را از گرده خود بر می دارند و يا خيلی راحت اين را به مقدرات الهی شان گره می زنند. ولی همين حضرات برای جلوگيری از همين مقدرات الاهيشان امكاناتی را براي خودشان فراهم می كنند، كه هيچ زلزله و توپ و تانكی هم كارایی ندارد.
می گوئيم دست مذهب از زندگی كودك كوتاه چونكه دست مذهب در زندگی كودكان آنهم در بدو تولدشان هست. آنهم دست مذهبی كه در قدرت است. آنهم دست حكومتی مانند جمهوری اسلامی كه می خواهد و هدفش هم اين است، كه به اين وسيله فضای جنگی را بر سر كودكان و مردم نگه دارد. اين روش و سنت، اين قانون و مقررات دينی كه روزانه در مدرسه و در چنين اردوهای اجباری در كشوری مثل ايران بر كودكان حقنه می شود، جز تحميل قوانين و مقررات و نرمهای قرون وسطی بر زندگی كودكان برای اهداف جنايتكارانه ای كه در سر دارند نيست. بله، اين دستی كه می گوئيم بر زندگی كودكان بايد كوتاه شود، دست مذهب است، كه روزانه زندگی كودكی را از كودكان بخصوص كودكان دختر گرفته است. كودكان را به چنين اردوهای می برند كه جنگ را آنهم جنگ هشت ساله ايران و عراق را در ذهن آنها زنده نگه دارند و كودكان را شستشوی مغزی بدهند و آماده جنگ كنند. هزاران كودك را با كليد بهشت روی مين بردند. كودكان را با نواع و اقسام خرافات مذهبی بار می آورند آنهم برای اهداف جنايتكارانه ای كه در سر می پرورانند. نه فقط كودكان را با نمره دادن مجبور می كنند كه به اين اردوی اجباری بروند، بلكه اوليا كودكان را هم وادار می كنند كه به خاطر نگرانی از آينده عزيزانشان به چنين اردويی تن بدهند.
مصاحبه با خانوادههای قربانيان اين جنايت شاهد اين قضيه است كه با چه نيرنگی آنها را مجبور كرده اند. بنابر اين هيچ عذری و بهانه ای موجه و قابل قبول نيست.
فراخوان ما اين است كه به هيچ وجه نبايد تسليم زورگوئيهای چنين حكومتی شد و بيشتر از اين اجازه داد جان كودكان را به مخاطره انداخت!
در آخر از صميم قلب به خانواده هایی كه عزيزشان را از دست داده اند صميمانه تسليت میگويم.
چرا جمهوری اسلامی اینقدر بر اجرای پروژه راهیان نور تاکید دارد؟
سیامک بهاری:
اجازه بدهید ابتدا از فاجعه جان باختن مکرر دانش آموزانی که اجبارا به این ارودها گسیل میشوند فاصله بگیریم. فرض را براین بگذاریم که اصلا خون از دماغ هیج کودک و نوجوانی در این اردوها جاری نشده است. نقد و اعتراض ما صرفا از سر اینکه برای حفظ جان دانش آموزان دقت به خرج داده نشده نیست. خود این ارودها با اهداف دراز مدتی طراحی شده اند. خود آموزش و پرورش مانند مامور اجرایی باید با این پروژه همکاری و ایجاد تسهیلات کند. این بخشی از اقدامات تبلیغی نظامی و ایدئولوژیک یک طرح کلان سیاسی در کشور است. این حکوت بعد از سرکشیدن جام زهر و شکست در جنگ هشت ساله خود را از تک وتا نینداخت٬ این جنگ را بازهم در اشکال دیگری ادامه داد. همانطور که معروف است و گفته شده٬ جنگ ادامه سیاست در زمان صلح است٬ صلح بعد از جنگ هم تابع همان سیاست است. در اینجا شبکه ای از چندین نهاد امنیتی. نظامی و شبه نظامی با کارکردهای مشابه دور هم جمع شده اند تا از نوجوانانی که در حقیقت امر به گروگان گرفته اند٬ استفاده کنند. برای نمونه نهاد بسیج دانش آموزی٬ که یک سازمان نظامی امنیتی است و مستقیما با سپاه پاسدارن جمهوری اسلامی در ارتباط است و مشغول سازمان دادن شبکه های جاسوسی و خبرچینی و سربازگیری در مدارس است. مشغول اغفال و جذب دانش آموزان است. در آیین نامه بسیج دانش آموزی مشخصا با امتیاز شرکت در اردوهای نظامی و امنیتی اشاره شده است. مثلا براساس آیین نامه اجرایی ماده ۲۰١ قانون مقررات استخدامی سپاه پاسداران٬ بسیجیان بر اساس میزان همكاری خود با واحد مقاومت و شركت در اردوهای آموزشی، از امتیازی بیشتری برخوردار میشوند.
با پایان گرفتن جنگ٬ کار بسیج دانش آموزی ادامه و گسترش بیشتری پیدا کرد. بطوریکه سازمان بسیج مستضعفین اعلام میکند که: “در حال حاضر بیش از ٤ میلیون دانش آموز دختر و پسر در دوره های ابتدایی، راهنمایی و متوسطه در بسیج دانش آموزی ثبت نام شده اند. بیش از ٤٥۰ هزار نفر از آنان بعنوان عضو فعال بسیج دانش آموزی مسئول هدایت و کنترل واحدهای بسیج قلمداد میشوند”.
کلا پادگانی کردن محیط آموزش و پرورش یک خط سیاسی جدی جمهوری اسلامی است که توسط نهادهایی مانند بسیج دانش آموزی در آموزش و پرورش ممکن میگردد. بسج دانش آموزی دستگاه کنترل پلیسی و نظارت بر رابطه دانش آموزان و مربیان آموزشی نیز هست.
ابرام و اصرار نهادهای امنیتی و نظامی بر اجرا و تداوم این طرح٬ دقیقا از همین جاست. مغزشویی و بکارگیری انواع حیله های تبلیغاتی برای جذب نوجوانان به سیاستهای مخوف دستگاههای امنیتی کشور و ایجاد یک پیشینه مجهول برای همه نوجوانان. داستان سرایی در باره جنگ هشت ساله همان کارکردی را برای جمهوری اسلامی دارد که داستانسرایی برای حسین و عاشورا و عزاداری محرم و صفر دارد. این یک تاریخ سازی هدفمند وکار شده است.
اما نکته دیگر که دراین وقت کم میخواهم به آن اشاره کنم٬ چگونگی مقابله با این طرح است. ما که کارمان تفسیر رویدادها نیست. وظیفه ما تغییر و ضع موجود به نفع دفاع از حقوق کودکان است٬ اساسا باید روی این موضوع که چگونه این پروژه ها و این ماشین مغزشویی و کودک کشی را متوقف کنیم باید باشد.
سپاه و بسیج و آموزش و پرورش همگی میگویند٬ این اردوها داوطلبانه است. همه ما هم میدانیم که این مطلقا حقیقت ندارد. فضای سیاسی و امنیتی حاکم به مدارس٬ جوی که برای اجرای این طرح عامدانه ایجاد میشود٬ ابتدا به ساکن مانع اعتراض خانواده ها میشود. عدم موافقت خانواده. باعث مشکلات و درگیریهای دیگر و محدودیت ها و درد سرهای گوناکون برای دانش آموز و خانواده اش میشود. علیرغم اینها٬ در همین حادثه دلخراشی که در بروجن اتفاق افتاد و این مصیبت آفریده شد٬ مشخص شد که خانواده ها به عاملین این پروژه نه اعتماد داشتند و نه راضی به اعزام فرزندانشان به این اردوها بودند. موضوع داوطلبانه بودن این اردو ها هم اساسا از اینجا شروع شد.
بنابراین باید اعتراضات متشکل و متحد و
دستجمعی را ایجاد کرد. موتور این حرکت اعتراضی٬ اولیا دانش آموزان و نیز خود دانش آموزان هستند.
موضوع هم فقط این نیست که مسئولین مربوطه در قبال جان دانش آ موزان لاابالی اند٬ موضوع اساسا بر سر این است که دانش آموزان مطلقا به چنین اردوهایی با چنین محتوایی نیازی ندارند٬ جنگ و سیاست جنگی و دشمن تراشی های جمهوری اسلامی تمامی ندارد. این حکومت همیشه به موجودی به نام شیطان بزرگ نیاز داشته و دارد. اگرهم در عالم واقع پیدا نکند٬ دشمن خیالی خلق میکند.
دانش آموزان به اردوهای علمی٬ تفریحی و ورزشی که مایه ارتقا سطح دانش و شادی فکری و جسمی شان شود نیاز دارند. داستانهای صد من یک غاز و فتو شاپ شده ای که دست آخر به خوردن جام زهر توسط رهبرانش ختم شده است٬ به درد هیچ دانش آموزی نمی خورد.
اعتراض باید دستجمعی باشد. کل دانش آموزان و اولیا باید رضایت ندهند. و برعکس بخواهند که بودجه کلان این کار به صرف ایجاد امکانان علمی و ورزشی٬ و تفریحی مدارس اختصاص یابد. آزمایشگاهها٬ کلاسهای مدرن و استاندارد٬ فضاهای آموزشی ایمن جای این طرح های جنگی را بگیرد. یک وعده غذای گرم با کیفیت در روز بهترین آلترناتیو و جایگزین به جای اعزام نوجوانان به جبهه های سابق جنگ هشت ساله است.
همانقدر داستانسرایی وحماسه سازی محرم برای دانش آموزان بیفایده است که حماسه سازیهای مجهول و دروغین جنگ هشت ساله.
منفعت دانش آموزان و خانواده های آنان در بهبود فضاهای ایمن برای آنان است یا فضا سازی جنگی و آمادگی روانی برای ایجاد یک جنگ دیگر؟
نکته اصلی ما هم در این میزگرد کوتاه به نظرم همین است که چگونه این طرحها را با اعتراض متشکل متوقف کنیم.
نمونه های موفقی هم از خودداری خانواده و موفق شدن آنها در دست است. روز به روز بر هم بر دامنه آن افزوده میشود و باید هم چنین باشد. حکومتی که از عهده تعهد خود برای رایگان کردن آموزش برنمی آید حق ندارد با مخارج سنگین٬ هزینه اردوهای نظامی را تامین کند! کار آموزش پرورش هم آموزشهای جنگی نیست و نباید باشد!