علیرغم نبودن پایگاه معتبر و مستند اطلاعاتی در مورد کودکان و اعمال سانسور گسترده و پنهان کاری در ارائه اخبار واقعی مربوط به کودکان، فقط با نگاهی مختصر به اظهار نظرهای خود مدیران دولتی میتوان به عمق فاجعه پی برد. که در ابعاد میلیونی زندگی کودکان را آماج خود قرار میدهد.
از همان اوان کودکی با تبدیل شدن به کودکان کار، دانشآموزان ترک تحصیل کرده، کودکانی که خودکشی کردهاند، کودکان سرطانی، کودکان متاهل، کودک معتاد، کودکان بی شناسنامه و . . . از شوق کودکی و حق تحصیل و داشتنن سرپناهی امن برای همیشه محروم میشوند.
فقط اشاره ای مختصر به چند نمونه از این آمارهای دولتی که صدبار از فیلترهای امنیتی گذرانده شدهاند و بدون تردید عمق واقعیات را منعکس نمی کنند، علیرغم این، خبر از فاجعهای هولناک در ابعاد میلیونی دارند!
عبدالحسین تاج الدینی مدیر کل توانمند سازی وزارت تعاون:
“در حال حاضر شاهد رشد کودکان بد سرپرست به نسبت بی سرپرست هستیم و ۸۰ درصد کودکان بهزیستی بد سرپرست (زندانی- معتاد) هستند”.
برکاتی مدیر کل اداره کودکان وزارت بهداشت:
“معضل امروز کشورما کم کاری سازمانهای مسئول است. همه موسسات معتقدند که در حوزه فرزند پروری کار کرده اند در حالیکه هیچ کاری انجام نشده است وقتی کودک۱۶ ساله با کوچکترین ناراحتی چاقو در شکم دوست همسال خود فرو میکند. او ادامه میدهد وزارت بهداشت بهزیستی وآموزش وپرورش موفق عمل نکرده اند”.
محمد دیمه ور، مرداد ماه امسال در سی ودومین اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش:
“سال گذشته به رغم ارزشیابی توصیفی در پایه اول ابتدایی از تعداد یک میلیون و ۳۰۰ هزار دانش آموز کلاس اولی که سال گذشته وارد مدارس سراسر کشور شدند ۴۷ هزار نفر این دانش آموزان مردود شده اند. یک میلیون و۴۳۰ هزار دانش آموز شش تا ۱۸ ساله مهرماه امسال به مدرسه نرفتند. طبق برنامه پنجم توسعه تا سال ۱۳۹۳ باید بیسوادی در گروه سنی زیر ۵۰ سال در مناطق مختلف ایران ریشه کن می شد، اما به جای تحقق این برنامه، هر سال ۲۵ درصد کودکان از تحصیل باز میمانند”.
معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری «اطلسِ وضع زنان کشور:
“وضع بیسوادی در میان زنان و دختران ایران نگران کننده و در ۴۰ شهر ایران بحرانی است. شهرهای جنوبی ایران بالای فهرست بیسوادی دختران قرار دارند. سیستان و بلوچستان با ۱۱ شهر در صدر آمار بیسوادی دختران است و خوزستان هم با سه شهر پس از آن آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی در رده چهارم این جدول قرار دارند”.
سیاری معاون وزارت درمان:
سالانه ۷۰۰ هزار ایرانی به دلیل هزینه بالای درمان به زیر خطر فقر میروند، تعداد زیادی هم ورشکسته میشوند رئیس بیمارستان محک با تشریح آمار مبتلایان به سرطان در ایران خاطرنشان کرد: این آمار در حدود ۱۲ تا ۱۶ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر است و هم اکنون نیز ۱۰۰ تخت این بیمارستان پر است.
“دکترعظیم مهرورز” رئیس بیمارستان محک:
سرطان خون شایعترین سرطان در بین کودکان است و پس از آن سرطان مغز و سرطان چشم رتبههای دوم و سوم سرطان در کودکان را به خود اختصاص دادهاند به طوری که در بین صد هزار نفر سه تا چهار نفر مبتلا به سرطان خون هستند و سرطان خون ۲۵تا ۳۰ درصد کل سرطانها را شامل می شود. در هر صد هزار نفر ۱۲ تا ۱۵ نفر میانگین شیوع سرطان در اطفال است که حدودا سالی ۶ هزار نفر میباشد. ازعلل آن هوای آلوده حاوی سرب و CO2 و استنشاق بنزن و آزبست در هوای آلوده شهری، مشکلات تغذیهای، استرس، برق فشار قوی و … میباشد”.
آمارهای اعلام شده، اغلب توسط مسئولان دیگری تکذیب میشود و یا تمام تلاش میشود انتشار آمارهابه گونه ای مطرح گردد که گویا همه چیز کشور در حالت عادی است. بعنوان مثال وقتی در مورد افزایش سرطان صحبت میشود مسئولین از کشورهای دیگر نمونه میآورند که آمارابتلا به سرطان در ایران مانند کشورهای دیگراست. اما اعلام نمیکنند آنها برای پیشگیری و درمان و مراقبت از بیماران چه کردند؟ و چرا آمار مرگ ومیر درایران خصوصا در مورد کودکان بالاتر از همان کشورهای دیگر است.
مدیرکل تحقیقات و آموزش ستاد مبارزه بامواد مخدر:
از رشد ۱۰۰ درصدی شیوع اعتیاد بین کودکان زیر ۱۸ سال خبر داد که در این میان ۳درصد ازمعتادان بین ۱۵ تا ۱۹ سال سن دارند.
قائم مقام دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر:
“در حال حاضر، مصرف مواد مخدر صنعتی به ویژه شیشه در بین دانش آموزان از نیم درصد به یک درصد افزایش یافته است”.
از آنجاکه بیش از ۷۰ درصد از نوجوانان ۱۰ تا ۱۹ ساله کشور در حال تحصیل هستند و مدرسه محیطی است که آنها پس از محیط خانواده بیشترین وقت خود را در آنجا سپری میکنند و تأثیر زیادی از آن محیط میپذیرند، بررسی میزان مصرف دخانیات به طور کلی و اعتیاد به طور خاص در میان دانش آموزان اهمیت زیادی دارد.
محسن روشن پژوه، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی:
“. . . با اشاره به اینکه سال گذشته طی توافقی که باستاد مبارزه باموادمخدرانجام شد، قراربود بخشی ازاعتبارات راهاندازی مرکز ترک اعتیاد کودک و نوجوان را ستاد مبارزه بامواد مخدر پرداخت کند و بخشی را نیز بهزیستی، اما باگذشت چندماه، ستاد هنوز سهم خود را پرداخت نکرده است.
کارشناسان میگویند با توجه به آمار ۱۲ مورد خودکشی کودکان در سال جاری که به مرگ آنها منجر شده، وقوع ۷۲۰ مورد خودکشی ناموفق و یا فکر جدی به خودکشی محتمل است.
آماری در مورد سال ۱۳۹۳ وجود ندارد وآخرین آمار ثبت شده مربوط به یک دهه قبل است. در این بررسیها بیشترین کودکان زیر سن ۱۴ بوده و در پسران مرگ و میر بالاتر ازدختران بوده است.
علی زرافشان، معاون آموزش و پرورش در رابطه با خودکشی یکی از دانش آموزان:
“. . . چرا رسانه ها از نام دانش آموز برای این نوجوان استفاده کرده اند در صورتیکه دانش آموزان بیشترین وقت خود را در خارج از مدرسه میگذرانند. . . همانگونه که در خبرها آمده، اختلافات خانوادگی موجب این اقدام شده و بهتر نیست هر اتفاقی که در عالم و آدم پیش میآید را به آموزش وپرورش مربوط نکنیم”.
در همین زمینه یکی از روانشناسان آموزش وپرورش با تأکید بر فقدان آموزش مهارت زندگی در مدارس میگوید:
“آموزش مهارت مدیریت استرس و خشم، تقریبا در هیچ مدرسه دولتی وجود ندارد و اگر باشد، به شکلی عقیم و کارشناسی نشده در حال انجام است”.
از سوی دیگر کمبودهای اقتصادی موجب شده پدر و مادر هر دو شاغل باشند و فرزندان ساعتهای طولانی تنها باشند و فقدان آنها را تجربه کنند. این فقدان فقط فیزیکی نیست، بلکه پدر و مادر حتی زمانیکه حضور دارند هم مشغول استرسهای خودشان هستند و برای برقراری رابطه با کودکان خود انرژی ندارند. این روانشناس، فقدان مهارت زندگی و اجتماعی را مسئلهای میداند که خودکشی دانش آموزان را به دنبال داشته است: “نوجوانان در مقایسه با بزرگسالان، کمتر بر غمها و اضطرابهای محیطی و رنج خانوادگی غلبه میکنند و مدیریت این موارد را بلد نیستند وبه خودکشی گرایش پیدا میکنند. این فقدان در بین قشر دانش آموز کشور در حالی است که وزارت آموزش و پرورش نیز تا امروز برنامه دقیق و راهگشایی برای حل آن نداشته است.
سال ۱۳۷۳، جمهوری اسلامی ایران پیمان نامه جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابان را به صراحت پذیرفت. در ایران ماده ۷۹ قانون کار، اشتغال به کار کودکان زیر ۱۵ سال را ممنوع دانسته است البته کارگران شاغل در کارگاههای خانوادگی که کارفرمای آنها، همسر یا بستگان و خویشاوندان نسبی درجه یک باشند، مشمول قانون کار نیستند در نتیجه حداقل سن کار در مورد چنین کارگرانی رعایت نمی شود.در حال حاضر آمار مشخص و دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران وجود ندارد.
مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وزارت کار:
۴۰ درصد کودکان کار، ایرانی نیستند. سن این کودکان میان۱۰ تا ۱۴ سال است. تحقیق سازمان بهزیستی کشور در مورد کودکان کار و خیابان (۱۳۹۲-۱۳۹۱) ۴٫۲ درصد از کودکان کار و خیابان کمتر از سن ورود به مدرسه هستند.۳۴ درصد در حال تحصیل، ۴۰ درصد ترک تحصیل کرده اند و ۲۴ درصد اصلا به مدرسه نرفته اند.
معاون اجتماعی سازمان بهزیستی در حاشیه همایش ملی کودکان خیابانی به روزنامه ایران:
“در حال حاضر ۱۷ هزار کودک خیابانی در کل کشور وجود دارد که ۳۰ درصد از آنها اتباع کشورهای دیگر هستند. قانونی برای برخورد با والدینی که کودکانشان را در خیابان رها میکنند، وجود ندارد. ۱۱دستگاه مسئول رسیدگی به کودکان هستند، اما تنها دو تا سه سازمان در این زمینه فعال هستند .
محمد عجمی، مدیر کل امور اتباع و مهاجران خارجی خراسان رضوی:
“تنها در مشهد، ۲۰ هزار کودک بی شناسنامه، حاصل ازدواج زنان ایرانی با اتباع افغان و عراقی وجود دارد”.
(پیشتر این رقم ۲۲ هزارکودک اعلام شده بود).
ابوالفضل ابوترابی نماینده مجلس شورای اسلامی از نجف آباد و عضو کمیسیون قضایی مجلس:
“در کشور ما به خاطر جنگ کشور خودمان با عراق و جنگ در کشور افغانستان رشد مهاجران زیادی از دو کشور داشتیم. در این مهاجر پذیری با وجود اینکه قانون اجازه نمیداد، زنان ایرانی با مردان آنها ازدواج کردند و الان فرزندانی متولد شده اند که حدود یک میلیون نفر هستند و به این کودکان تابعیت داده نمیشود چون در کشور ما تابعیت بر اساس خون پدر است. مگر اینکه ۱۸ سال در ایران زندگی کنند که آن هم شورای تامین استان باید تایید کند و مراحل سختی دارد. این کودکان تابعت ایرانی نمیگیرند و سرخورده می شوند. یک موضوع دیگر آن است که آنها از ایران خارج نمیشوند و در ایران زندگی میکنند و میمیرند. این کودکان ازدواج میکنند و دوباره کودکانی متولد می شوند که همین شرایط را دارند. ودر آینده این یک میلیون به سه میلیون میرسد.
البته آمار بیش از این است اما تا حالا مغفول مانده است. سال ۹۱ مجلس یک طرح برای تابعیت فرزندان حاصل ازاین ازدواجها داد اما شورای نگهبان دو ایراد به آن گرفت. ایراد اول اینکه طبق اصل ۷۵ این بار مالی برای دولت داشت بعد اینکه دستگاههای امنیتی و انتظامی معتقدند که در بحث تابعیت باید دقت کرد تا دچار مشکل نشویم. اما برای این کودکان باید فکری کرد چون مادر آنها ایرانی است و تصور نمیشود که از کشور خارج شوند. پس این تصورکه دستگاههای امنیتی اعلام می کنند این کودکان مشکل پیش می آوردند اشتباه
است چون آنها در کشور ما زندگی می کنند و چه تابعیت بدهیم و چه ندهیم از ایران خارج نمیشوند. این گروه به محض گرفتن، شناسنامه، یارانه هم دریافت می کنند بنابراین بار مالی هم دارد”.
علاوه بر آنچه فقط تیتر وار ذکر گردید، نمونههای تکان دهنده دیگری در آسیبهای اجتماعی وجود دارد که قلب هر انسانی را بدرد میآورد.
زندگی سخت و دشوار و دردناک کودکان را به تصویر میکشد، شرایطی که نتیجه مستقیم نادیده گرفتن و بی توجهی عامدانه از طرف حکومت جمهوری اسلامی است. چند نسل از کودکانی که آمال و آرزوهایشان توسط هیولای جمهوری اسلامی تباه شده است.
حکومتی که با در اختیار گرفتن همه امکانات و ثروتهای اجتماعی تاریخا و عملا نشان داده که زندگی میلیونها کودک پشیزی ارزش ندارد.
واقعا برای تغییر این شرایط وایجاد زندگی بهتر برای کودکانمان چه باید کرد؟ بازگویی همین مختصر نمونهها نشان از عمق نادیده گرفتن حقوق کودک از طرف جمهوری اسلامی دارد که حتی ولو به ظاهر برای ترمیم و بهبود هرچند ناچیز وضعیت بحرانی و فاجعه باری که آفریده است نیز هیچگونه راه حل عملی ندارد.*