سه نکته . . .گفتگوی نشریه کودکان مقدمند با سیامک بهاری
پرسش اول؛ پرداخت شهریه برای خانواده ها به یک معضل بزرگ بدل شده است. با این معضل چگونه باید برخورد کرد٬ چه راه حلی مقابل خانواده ها میگذارید؟
سیامک بهاری: سلام به شما و خوانندگان نشریه. موضوع پرداخت شهریه هر ساله گریبان خانواده ها را می گیرد. هر سال هم مانند همه چیز دیگر قیمتش گرانتر و گرانتر میشود.
علیرغم همه دروغپردازیهای رایج حکومت در باره اینکه پرداخت شهریه ممنوع و جرم است و غیره٬ این بار خود آموزش و پرورش٬ با وقاحت تمام٬ رسما قیمتهای گزاف شهریه را در نواخی مختلف اعلام کرد. از انواع متفاوت مدارس دولتی خاص تا آنچه که به غلط مدارس غیرانتفاعی گفته میشود.
یک رکن پایه ای و سیستماتیک وزارت آموزش و پرورش این است که هزینه آموزش را از دوش دولت بردارد و با خصوصی سازی و تبدیل مدارس دولتی عادی به مدارس خاص٬ به دوش خانواده ها بیندازد. این سیاست هر روز عیانتر و به نوعی به روند عادی سیستم آموزشی بدل میشود. در واقع نهادینه کردن تبعیض در دسترسی به استانداردهای متفاوت آموزشی٬یک هدف استراتژیک آموزش و پرورش است.
در اینجا روند کمرشکن افزایش قیمت شهریه به دست بازار آزاد تعیین میشود. موسسات آموزشی٬ به موسسات مالی برای کسب سود بدل میشود. در مدارس به اصطلاح عادی٬ سرکیسه کردن و اخاذی از مردم به اشکال مختلف مانند همیاری مردمی و غیره همان سیاست بازار آموزش را دنبال می کند.
همسوی با این اجحاف نپرداختن سرانه دانش آموزی به مدارس٬ خود مزید بر علت میشود. مدیران مدارس راسا برای تامین مخارج مدرسه به خانواده ها فشار می آورند. سرانه دانش آموزی در بهترین حالت ۲۸ هزار تومان در سال است که بنا به گفته وزارت آموزش و پرورش تا کنون هم پرداخت نشده است. این مبلغ ناچیز را به دلار حساب کنید٬ میشود حدود هشت یا نه دلار در سال. حالا همین را با سرانه دانش آموزی در آلمان که بیش از پنجاه هزار یورو و در ژاپن که تقریبا دو برابر آلمان است مقایسه کنید. حساب کار دستمان می آید.
اعتراضات خانواده ها در برابر این اجحاف کاملا بحق است. نتیجه اعمال این تبعیض سازمان یافته دولتی٬ در کنار فلاکت اقتصادی جامعه٬ رکود تورمی افسارگسیخته٬ بیکاری و فقر رو به ازدیاد خانواده ها٬ به بیرون پرتاب شدن میلیونها دانش آموز از چرخه تحصیلی است.
آموزش و پرورس مسٸول مستقیم ترک تحصیل دانش آموزان و اجرای سیاست خصوصی سازی در آموزش و پرورش است.
اعتراض جمعی و تصمیم به نپرداختن شهریه را باید سازمان داد. دولت موظف است٬ هزینه آموزش را بپردازد.
آموزش باید رایگان باشد. در نتیجه نپرداختن شهریه حق مسلم همه خانواده هاست. این را به اشکال مختلف از تجمع در مقابل ادرات آموزش و پرورش٬ مقابل مجلس و میتنگهای مختلف باید دنبال کرد. هرگونه اخاذی را باید وسیعا علنی و افشا کرد. تجمع های اعتراضی میتواند از محلات٬ مجتمع های مسکونی٬ و گسترش آن به مقابل مدارس و ادارات نواحی مختلف آموزشی شروع شود.
خواست فوری خانواده ها٬ خاتمه دادن به تبعیض و سازمان دادن نابرای تحصیلی توسط آموزش و پرورش است.
تعیین شهریه٬ یعنی تعیین نرخ نابرابری٬ باید فورا خاتمه یابد. همه مدراس باید دولتی و غیر سود ده باشند. آموزش رایگان به معنای این است که هیچگونه هزینه ای برای ادامه تحصیل بعهده دانش آموز و خانواده اش نباشد. همه مخارج تحصیلی بعهده دولت باشد.
پرسش دوم: در باره وضعیت بهنام ابراهیم زاده است. کودکان مقدمند در این باره چه کرده و چه میکند؟
سیامک بهاری: وضعیت بهنام بعنوان یک فعال دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان٬ مستقیما به ما مربوط است. هر فعال دفاع از حقوق کودکان این امر را بخود مربوط میداند. از زمان دستگیری او در خردادماه ۸۹ تا به حال ما خود را پیگیر وضعیت بحرانی او دانسته ایم. بیماری خطرناک نیما فرزند نوجوان بهنام هم بخشی از همین پروسه است.
اساسا دستگیری بهنام برای این است که جنبش دفاع از حق کودک را بزنند. اعتراض به بی حقوقی و فلاکت و بی پناهی کودکان در جمهوری اسلامی را با سرکوب پاسخ دهند. وگرنه بهنام و دهها فعال مدافع حقوق کودکان که برای خاتمه دادن به کار کودکان فعالیت می کنند. چه جرمی مرتکب شده اند!؟ همه فعالیت اعتراضی بهنام معلوم و مشخص است. جمهوری اسلامی هر اقدام اعتراضی به وضعیت فلاکتبار میلیونها کودک بی پناه را تهدیدی علیه خود می بیند. حقیقت این است که جمهوری اسلامی از سایه خودش هم وحشت دارد.
معلوم است که رفتار فوق خشن در پنجشنبه سیاه٬ در بند ٣٥۰ و حمله وحشیانه ماموران امنیتی و مضروب کردن بهنام و دهها زندانی دیگر با اعتراض زندانیان مجروح٬ مواجه خواهد شد! بهنام را برای بازجویی و زیر فشار بیشتر قرار دادن به بند ۲۰۹ منتقل میکنند. خانواده اش را تحت فشار قرار میدهند. فرزند بیمارش که به سرطان خطرناکی مبتلاست را بازجویی میکنند.
همانطور که گفتم٬ ما از روز دستگیری بهنام در سال ۸۹ دفاع از او را شروع کردیم. دستگیری اش را در سطح بین المللی علنی کردیم. مراحل تعیین حکم و فشار بازجوها و دستگاه قضایی را افشا کردیم. بهنام ظرف مدت کوتاهی به یک چهره شناخته شده بین المللی بدل شد. از وجدانهای بیدار و آگاه جهان٬ اتحادیه های بزرگ کارگری و صاحب نفوذ٬ نهادهای مدافع حقوق کارگران کمک خواستیم و پاسخ گرفتیم. بیماری نیما را هم در همین سطح مطرح کردیم تلاش کردیم که رفتار خشن و بیرحمانه با او و خانواده اش توسط جمهوری اسلامی٬ مخفی نماند و نتیجه هم گرفتیم.
در ماه گذشته برای به جریان انداختن دفاع از بهنام٬ از طرف نهاد کودکان مقدمند٬ با آقای احمد شهید فرستاده ویژه سازمان ملل ملاقات کردم و شکایت نامهای را که علیه جمهوری اسلامی تنظیم کرده بودیم با همه قراٸن و شواهد موجود در پرونده برای بار چندم مطرح کردیم و خواهان دخالت مستقیم نهاد حقوق بشر سازمان ملل متحد شدیم. تصور نمی کنم نهادی باشد که ما پروند بهنام را در آن مطرح نکرده باشیم.
دهها تجمع اعتراضی در مراکز شهرهای بزرگ اروپایی برگزار کرده ایم. پیگیرانه وضعیت بهنام و فرزندش نیما را مطرح کرده ایم و خواهان حمایت بین المللی از او و خانواده اش شده ایم. در همه فراخوانهای دفاع از زندانیان سیاسی و کارگران زندانی دفاع از بهنام ابراهیم زاده بخشی از فعالیت مستمر ما بوده و خواهد بود.
کارزار دفاع از کارگران زندانی در ۲١ تیرماه با وسعت برگزار شد و نیز یازدهم مرداد ماه٬ روز حمایت بین المللی برای آزادی بهنام ابراهیم زاده٬ رضا شهابی و شاهرخ زمانی بخشی از کارهای پیش روی ماست.
حمایت از کارگران زندانی بخش غیر قابل تفکیک از دفاع از حقوق کودکان است. تا آزادی این عزیزان٬ تلاش بی وقفه ما ادامه خواهد داشت.
اما پرسش سوم: موضوع جنگ غزه و کشتار مردم بیدفاع است. کودکان مقدمند در این باره چه می گوید؟
سیامک بهاری: این یک جنگ نفرت انگیز است. در هر ساعت دست کم دو نفر غیر نظامی در غزه کشته شده اند. یک چهارم کشته شدگان کودک اند. ما قویا آن را محکوم می کنیم. این جنگی خونین بین دو جریان تروریستی جنبش اسلامی حماس و تروریسم دولتی اسراٸیل است. هر دو طرف برای کوبیدن یکدیگر٬ مردم را نشانه میروند. حماس به راکت پرانی به شهرهای همجوار و هر جا دستش برسد ادامه میدهد. این موشکها شهرها را هدف میگیرند. ارتش وحشی اسراٸیل هم با توانایی و امکانات رزمی بمراتب بیشتر از زمین و دریا و هوا محله های مسکونی٬ مدارس٬ مساجد و بیمارستانها را میکوبد.
طرفین یکدیگر را متهم می کند و مردم تاوانش را پس میدهند. اسراٸیل با گنبد آهنین راکت پرانی حماس را خنثی می کند و حماس برای در امان ماندن از تیر رس آتش اسراٸیل هر جا را که بتواند٬ سپر بلای خود می کند.
مردم مستاصل و به جان آمده غزه بعنوان گروگان در چنگ جنبش اسلامی حماس و در محاصره ۸ ساله ارتش قلدر و اشغالگر اسراٸیل گرفتار آمده اند.
به تاکید بگویم این جنگ هیچ ربطی به حل موضوع مساله فلسطین ندارد. حماس اساسا هیچ راه حلی برای مساله فلسطین ندارد. هر دو طرف برای محو یکدیگر می جنگند. این خشونت و درندگی وحشیانه همچنان ادامه خواهد داشت.
سازمان ملل هم مانند پاندول ساعت زنگ زده بی عمل و ناتوان نظاره گر است.
جمهوری اسلامی و کل جبهه جنبش اسلام سیاسی هر کدام بنحوی آتش بیاران این معرکه اند.
جریان فوق ارتجاعی حاکم در اسراٸیل همان سیاستی را پیش می برد که جریان فوق ارتجاعی جنبش اسلامی. ما جنبش اسلامی حماس را نماینده مردم غزه نمیدانیم. حماس بر موج حق طلبانه مردم بیدفاع فلسطین سوار شده است. رهبران این جنبش در هر زمانی با مرتجع ترین دولتهای منطقه از سوریه و ترکیه تا عربستان و قطر و جمهوری اسلامی بخشی از مانع حل مساله فلسطین بوده اند. اسراٸیل به این جنبش اسلامی برای معلق ماندن مساله فلسطین نیازمند است.