معمولا رسم است در پایان سال رویدادهای مهم آنرا می شمارند٬ ارزیابی می کنند و به بیانی٬ یکبار دیگر تاریخ را می نویسند و یا بر عکس لحظات مهمی از تاریخ را پاک می کنند تا حقیقت را پوشانده باشند. هیچکدام اینها برای بشر تازگی ندارد٬ هر ساله این را تجربه کرده است. به خاطر سپرده و یا از خاطر برده است.
وقتی حساب و کتاب بر سر کودک و حقوقش باشد٬ البته کمی متفاوت است. خود موضوع نمیتواند از خودش و تاریخش دفاع کند. کسانی برای او تاریخش را می نویسند. شاد و یا پر از مصیبت و درد. پر از رفاه یا مالامال از رنج. تا اینجا این را داشته باشید. به این موضوع برمیگردم.
یک شخصیت تخیلی تاریخی هست که هر سال٬ شب معینی با کوله باری از آرزوهایی که هر کودکی را سرمست می کند از راه میرسد٬ از دودکش خانه ها و یا از هر جای دیگر٬ هر طور که شده می آید٬ کارش را که کرد٬ بی توقع میرود. همیشه میخندد٬ مهربان است٬ همه کودکان را به یکسان دوست دارد. هر سال او آمده است٬ جورابهای بچه ها را پر از هدیه کرده است٬ رفته است یک جایی شاید در قطب شمال زمین تا دوباره برای بچه ها اسباب بازی بسازد و بیاورد.
برای بچه ها چه فرق میکند که او حقیقی است یا نیست! بابا نوئل چیزهایی می آورد که نام دیگرش آرزوست! و چه خوب اگر حقیقی باشد.
اما به راستی٬ ای کاش در عالم واقع او حقیقی بود و چه خوب میشد که بابانوئل حتی یکبار در سال هم شده با خودش برای همه بچه به یکسان نان و آب می آورد٬ دارو و درمان و پوشاک می آورد٬ کیف و کفش و کتاب می آورد٬ اگر چه کمی برایش سنگین است٬ ولی ای کاش می توانست میز و نیمکت مدرسه هم بیاورد. راستی٬ سقف٬ مخصوصا سقف بیاور٬ که چیزی روی سر بچه ها باشد و خیلی چیزهای دیگر که مال همه نیست٬ اما اگر می شد و می آورد٬ چه خوب میشد. بابا نوئل اگر یکبار در سال هم که شده آرزوهای ساده ای که اسمش خوشبختی است را با خودش در کوله بار پر از مهربانیش می آورد٬ با همان لبخند شیرینش به جا می گذاشت٬ حتی اگر کودکی در خواب هم بود و نمی توانست دستی به ریش نرم و پر پشتش بکشد٬ باز هم سهمیه اش را میگذاشت و میرفت.
اما اگر همه چیز برعکس باشد چه؟ کسی بیاید و نان و آب و کیف و کفش و سقف روی سر بچه ها را بر دارد و ببرد٬ نه وقتی که بچه ها در خوابند٬ نه٬ درست وقتی بیدارند و زل زده اند به دستش!
دست کیست این که میبرد٬ می رباید٬ میزند٬ می سوزاند٬ میکشد و عربده کشان می ماند٬ نه یکبار که همیشه . . .
به رسم هر سال٬ نگاهی دوباره به وضعیت کودکان٬ خواب خوش بابا نوئل را از سر می پراند. اعداد خونین میشود٬ رنگ مرگ میگیرد٬ به جای بابا نوئل بر دودکش خانه٬ انگار که کرکسی نشسته منتظر را می بینی. گاهی اعداد چنان بزرگند٬ چنان مهیبند٬ چنان حتی قهرآمیزند که میدانی نمی توانی با کمی تغییر٬ کمی جمع و تفریق بروفق مرادشان کنی.
یونیسف ای کاش به جای بابا نوئل می آمد٬ حتی یکبار در سال می آمد. قبول بود٬ اما اگر می آمد٬ حتی اگر زود هم میرفت باز هم قبول بود٬ اما اگر می آمد و با خودش بجای آمار و ارقام٬ آنچه را که نیست می آورد.
پیشتر گفته بودند سال ۲۰١٥ مرگ و فقر کودکان را نصف میکنند٬ مدرسه می آورند٬ سرپناه می آورند٬ درد و مرض را میبرند٬ بیغوله ها را آباد میکنند. کودک را بعنوان کودک٬ محک رفاه جامعه میکنند.
اما این بار عددی به بزرگی یک میلیارد و دویست میلیون کودک بی سرپناه در جهان را روی میز گذاشتند! گیج کننده است. سرسام آور است. هضم چنین عددی ساده نیست. اینها شمارش سنگریزه های بیابان نیست! چیزی که این عدد سهمیگین را ساخته است٬ کودکان اند. چقدر این عدد شوم است. کرکس واقعا بالای دودکش نشسته است!
طبق گزارشی که دوسال پیش منشر شد٬ در سال ۹ ميليون کودک٬ پیش از رسيدن به سن پنج سالگى مىميرند. این عدد را در ذهن مجسم کنید٬ فرض کنید قد هر کودک یک متر باشد. آنوقت ما با نهصد هزار کیلومتر جسد کودکان زیر پنج سال روبروییم! یعنی بیش از هفتاد برابر قطر کره زمین!
بيش از دویست و پنجاه میلیون کودک در سنين ميان پنج تا هفده سالگی مجبور به انجام کارهای سخت و زیان آورند! کودک کار و خیابان اند٬ دارند رزق و روزی ناچیز خود و خانواده شان را در بیغوله ها تامین میکنند. بیش از نیمی از این جمعیت کثیر٬ مورد استفاده جنسی قرار می گیرند و در چهار عرصه٬ رشد جسمی، ذهنی، عاطفى و اجتماعى دچار معضلات جدی اند. نزدیک به هفتاد درصد از این گروه٬ هرگز شانس درس و مدرسه را نخواهند داشت! هشتاد در صد آنان یکبار در سال امکان استحمام با آب گرم و صابون را دارند و شدیدا از مشکلات بهداشتى رنج مىبرند.
کودکانی که قربانى انواع خشونت شده اند٬ به رقم سرسام آور سیصد میلیون کودک در جهان رسیده است. صد و پنجاه ميليون دختربچه و هفتاد و پنج ميليون پسر بچه٬ خشونت جنسى را تجربه کردهاند. بيش از يک ميليون کودک قربانى باندهاى قاچاق انسان مىشوند. نزدیک به صد و پنجاه کشور جهان به طور قانونى استفاده جنسى از کودکان را ممنوع نکردهاند.
يونيسف اعلام کرده است که در حال حاضر در بیست جنگ و درگيرى منطقهاى کودکان بعنوان سرباز فعاليت مىکنند.
واقعا آرزو نمی کردید که ای کاش بابا نوئل حقیقت داشت؟ رویا نبود. حتی اگر فقط یکبار در سال می آمد!
آنچه در سالی که گذشت٬ سپر در مقابل سپر این وضعیت هراس انگیز ایستاده است٬ اسمش را شورش گرسنگان نام گذاشته اند. قیام علیه وضع موجود! برای نان و کرامت! و همه گرسنگان٬ نسل کودکان کار و خیابان در سراسر جهان دارند میدان التحریرهای خود را میسازند! حق تغییر فریادی جهانی شده است. از وال استریت تا خیابانهای غرق به خون حمص و دمشق٬ از شرق تا غرب٬ جهان دارد به این وضعیت “نه” میگوید!
هر حرکت اعتراضی که وضعیت اسفبار کنونی در جهان را نشانه برود می تواند وضعیت زندگی و معیشت کودکان را بهبود بخشد!
سالی که پشت سر گذاشتیم٬ سال مصائب و در عین حال سال آغاز جنگ سرنوشت برای کل بشریت است. این را دیگر حتی فاکس نیوز هم نمی تواند کتمان کند.
اگر فقر و گرسنگی میلیاردی است اعتراض و نپذیرفتن هم درهمین قیاس است. وجدان بشریت به غلیان آمده است. هیچگاه بشریت اینچنین برای دفاع از کرامت خود یکپارچه نبوده است.
باور کنید٬ بابا نوئل های حقیقی می آیند سرخ سرخ اند٬ نه فقط از سرزمینهای قطبی که از چهار گوشه جهان می آیند٬ با کوله باری از شادی٬ رفاه٬ سعادت و خوشبختی و چیزی که نامش کرامت انسانی است و این بار بابا نوئل ها چه جوان و شادابند! می آیند و می مانند!
سال نو به همه شما خجسته باد!