بزودی حکومت اسلامی ایران ٣٦ ساله میشود. در طی زمامداری جمهوری اسلامی وضعیت کودکان چگونه بوده است. ارزیابی این دوران مضمون گفتگوی نشریه کودکان مقدمن با سیامک بهاری است.
نشریه کودکان مقدمند: گر بطور کوتاه مختصر و عمومی و کلی بخواهید وضعیت کودکان را در طی حکومت جمهوری اسلامی توضیح بدهید٬ چه می گویید؟
سلام به شما و خوانندگان نشریه٬ راستش یک مثالی هست که میگویند به شتر گفتند چرا گردنت کجه٬ گفت من کجام راسته که گردنم باشه! حالا مصداق این مثال کل حکومت جمهوری اسلامی است. در پاسخ به پرسش شما بدون تردید خواهم گفت ما با یک فاجعه تمام و کمال روبروییم. کودکی یک کابوس هولناک در این حکومت است. وضعیت کودکان از آنچه مینماید٬ بسیار رقت بار و مصیبت بار تر است. هیچ درجه از بهبود در هیچ زمینه ای را نمی توان نشان داد. خود حکومت جمهوری اسلامی هم راستش قارد نیست ادعا کند که در قبال کودکان کار ویژه ای کرده باشد. وانگهی حق کودکان اتوماتیک به وضعیت عینی جامعه بر میگردد. به سطح رفاه جامعه نگاه کنید. زیر سه میلیون تومان در آمد٬ یعنی خط فقر! حالا خانواده های کارگری و کلا مزد بگیران جامعه و میلیونها کودک این خانوارها چگونه حقشان تامین میشود؟
وقتی میگویم فاجعه واقعا هیچ اغراقی در کار نیست. مناسبترین کلمه برای توضیح وضعیت کودکان در ایران همین است. ما با یک فاجعه تمام و کمال روبروییم.
شاخص های معتبر در باره رفاه کودکان را مقابل هر آدم منصفی بگذارید و بگویید طبق این شاخص ها وضعیت کودکان در ایران را ارزیابی کن. در هر زمینه ای٬ تعذیه ای٬ رفاهی٬ فرهنگی٬ بهداشت و درمان٬ آموزش و پرورش٬ ورزش٬ تفریح بازی و سرگرمی٬ امنیت و خلاقیت و . . . بی هیچ تردیدی خواهد گفت وضع خراب است. حتما به ما میگوید تیتر مطلب را تصحیح کنید٬ بنویسید حقوق پایمال شده کودکان بعد از ٣٦ سال حکومت جمهوری اسلامی ایران.
نشریه کودکان مقدمند: بسیار خوب برویم سراغ همین شاخص ها٬ شما دوران حاکمیت جمهوری اسلامی را با چه مؤلفه های اساسی تعریف میکند؟
سیامک بهاری:بنظرم چند مؤلفه اساسی کل دوران سیاه جمهوری اسلامی را مشخصا در رابطه با حقوق کودکان تعیین میکند. در باره آنها در سؤال پیش مختصر و فشره نکاتی را گفتم. حالا اگر همان مؤلفه ها را در اجزای اجتماعیش توضیح دهیم و البته شما هم از من بپذیرید٬ اینها هستند: كودكان و انقلاب٬ مدارس و تغيير فضاى آموزشى٬ حجاب اجبارى٬ تفكيك مدارس دخترانه و پسرانه و كتابهاى درسى و فضاى آموزشی٬ كودكان، جشن تكليف، نوجوانان و جنگ ٨ ساله٬ بسيج دانش آموزى٬ كودكان و زندان، كودكان كار و خيابان٬ ازدواج كودكان٬ كودكان زباله گرد٬ كودكان كارتن خواب٬ كودكان و مهاجرت٬ مذهب و كودكان، اردوهاى مذهبى٬ ازدواج با فرزند خوانده٬ كودكان بازمانده از تحصيل٬ كودكان مهاجر٬ اعدام كودكان٬ گسترش اعتياد كودكان و نوجوانان٬ ادبيات مذهبى و كودكان٬ خشونت هاى مذهبى و كودكان٬ قوانين جزايی و كيفرى جمهورى اسلامى و كودكان و . . . دهها موارد دیگر٬ خوب تصدیق می کنید که
وقتی فقط فاکتورها را ردیف می کنید. حتی اگر چیزی نگویید٬ آنقدر جاندار و گزنده هستند که شما ناچارید سر راست بروید سراغ کیفر خواست ٣٦ ساله علیه جمهوری اسلامی.
فکرش را بکنید٬ یک حکومتی در عرض ٣٦ سال یک آجر روی آجر نگذاشته که شما بگویید بالاخره یک غلطی کرده است.
استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی با اعمال یک سلسله قوانین عمیقا ارتجاعی معنی پیدا می کند. وقتی این حکومت آموزش و پرورش را اسلامی کرد٬ رفت سراغ کتابهای درسی و در اولین قدم آپارتاید جنسیتی اسلام ناب محمدی را مثل بلا ریخت روی سر کودکان. دختر بچه شش ساله از همه جا بی خیر مواجه شد با مقتعه و چادر و محرم و نامحرم. برایش جشن تکلیف گرفتند و مجبورش کردند بپذیرد که دیگر زن است و از الان آتش دوزخ در انتظارش زبانه می کشد.
کتابهای درسی چنان زنانه و مردانه شد که دیگر هیچ کودکی حتی نمی توانست با تصاویر و متونش ارتباط ذهنی و عاطفی برقرار کند. پس از پاکسازی های فله ای آموزگاران مخالف حکومت٬ هجوم پاسدار معلم ها و بگیر و ببندها٬ فضای مدارس چنان غمبار شد که تفاوتش با تکیه و حسینه و مسجد چندان ساده نبود.
افت و تنزل چشمگیر کیفیت متون درسی و مالامال کردن آن با اراجیف مذهبی و خرافات و جعل حقایق تاریخی و علمی٬ یک بخش دیگر از یورش سپاه اسلام به آموزش و پرورش بود.
خصوصی سازی در آموزش و پرورش و نهادینه کردن سیستم تبعیض آمیز آموزشی٬ با طبقه بندی دسترسی به آموزش و تحصیل یک کارکرد دیگر آموزش و پرورش اسلامی است. فجایع ایمنی مدارس و مخروبه ماندن کلاسهای درسی و آتش سوزی ها و غیره را هم کنارش بگذارید یک سیستم کاملا اسلامی را مشاهده خواهید کرد.
عفریت جنگ که زبانه کشید٬ سربازگیری برای جبهه شروع شد. مدارس به پادگانی غم زده شباهت پیدا کرد. ٣٦ هزار کودک و نوجوان گوشت دم توپ شد٬ منهای بمب بارانهای مدارس و بی سرپرست شدن خیل عظیمی از دانش آموزان.
بسیج دانش آموزی سوار سر مدارس شد و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در مدارس شروع بکار کرد. تفتیش و خبرچینی و کنترل و سربازگیری عقیدتی بخشی از فضای آموزشی مدارس شد.
شستشوی مغزی دانش آموزان مانند گروگان جنگی یک بخش از سیاست سازمان یافته آموزش و پرورش به نیابت از دستگاههای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی شد.
بازماندگان از تحصیل چنان سیر سعودی بخود گرفت که در کنار جوامعی که شیرازه شان از هم پاشیده شده٬ مانند سومالی و افغانستان و غیره٬ قرار گرفت. به مرور جامعه با ارقام میلیونی از دانش آموزانی که از مدرسه و تحصیل باز می مانند و به بازار بیرحم کار پرتاب میشوند روبرو شد.
نشریه کودکان مقدمند: به کودکان کار و خیابان اشاره کردی٬ این پدیده ای نبود که جمهوری اسلامی مسببش باشد. از قبل هم بود٬ ترک تحصیل و کار کودکان مداوما وجود داشته.
سیامک بهاری: این پدیده مانند همه پدیده های ذاتی نظام سرمایه داری وجود داشته اما هر دوره ای یک نظام سیاسی آنرا صیانت کرده است. وقتی در قانون اساسی یک کشوری نوشته اند آموزش باید رایگان باشد. و نیست٬ شما نمی روید نظام سیاسی فروپاشیده را نبش قبر کنید که بیاید جواب جرایم نظام سیاسی جدید را بدهد. میروید یقه متولی آنرا می گیرید و می پرسید این چه وضعی است؟
پدیده کودکان کار همزاد سرمایه داری است. در نظام جمهوری اسلامی این پدیده تشدید شد. کودکان٬ در ابعاد میلیونی به کارگران مزدی کم سن و سال بدل شدند. بخشی از اقتصاد ویران خانواده ها متکی شد به کار کودک. جمهوری اسلامی مسٸولیتی درقبال تامین امکانات تحصیلی کودکان بعهده نگرفت.
عدم استطاعت میلیونها خانواده برای تامین مخارج تحصیل و نبودن امکانات و پشتوانه دولتی برای پذیرفتن تامین مخارج تحصیلی یک بخش اساسی در ایجاد پدیده ای بنام کودکان کار و خیابان است.
اگر آموزش رایگان واجباری بود. دولت روی سر آن می ایستاد و کنترلش میکرد٬ آنوقت کودک جایش در مدرسه بود٬ کارش هم میشد درس و تحصیل و ورزش و غیره.
به نظر من جمهوری اسلامی مسبب و بانی و عامل بقای وجود کودکان کار است. فقر و فلاکت اقتصادی و رکود تورمی بیسابقه کنونی را مردم ایران نساخته اند. یک حکومتی دارد سیاستهای دیکته شده ریاضت اقتصادی توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را پیاده می کند و نتیجه اش این فلاکتی است که شاهدش
هستیم. کودکان در این شرایط جهنمی در چاهی که جمهوری اسلامی برایشان کنده سقوط می کنند. حضور کودکان در بازار کار و انواع حرفه ها از دستفروشی تا کارهای تکنیکی و تولیدی٬ چنان گسترده است که دیگر حکومت نمی تواند زیر عبا و عمامه پنهانش کند. بهزیستی و شهرداری ها و غیره را ردیف کرده اند که ادعا کنند دارند کاری می کنند. بی خانمانی و کارتن خوابی٬ زندگی خیابانی را دیگر نمی شود پنهان کرد. مسٸولیت این فلاکت بی سابقه بدون برو برگرد با حکومت است. نرخ سن ابتلا به اعتیاد و فحشا به همین دلیل با سرعت مهیبی سقوط می کند. یکبار دیگر تاکید کنم ما با یک فاجعه تمام عیار روبروییم.
نشریه کودکان مقدمند: نقش مذهب را در طی این مدت چگونه ارزیابی می کنید.
سیامک بهاری: یکی از رقت انگیز ترین رفتارهای فوق خشن جمهوری اسلامی در طی این ٣٦ سال٬ باز گذاشتن دست مذهب و استیلای هیولای مذهب در زندگی کودکان است. وقتی قرار است٬ مهد کودکها شهید تربیت کنند و همایش شیرخوارگان حسینی و پروژه ترویج صلوات و نماز خانه و راهیان نور و حفظ قرآن و عفاف و نماز برگزار شود. مشخص میشود که جمهوری اسلامی کودک و کودکی او را به گروگان گرفته است تا کودک را از خود بیگانه کند. در واقع برای جمهوری اسلامی دوران کودکی فاقد تعریف است.
مذهب و بویژه مذهب اسلام حتی سر سوزنی احترامی برای دوران کودکی و کلا رشد عاطفی کودک قایل نیست. به ازدواج های محمد و جانشینانش نگاه کنید. هر کدام دختر دیگری را حتی زیر سن ۹ سالگی به عقد ازدواج خود در آورده است. این سنت توحش قبیله ای را دارند در زمان حال ترویج میکنند.
تربیت مذهبی کودک دقیقا به معنای متلاشی کردن دروان کودکی اوست.
هیچیک از دستورات مذهبی را نمی یابید که لطمه ای اساسی و بی برگشت به کودک و دوران کودکیش وارد نکند. اساس مذهب بر اطاعت کورکورانه است و با رشد و تعالی کودک از اساس منافات دارد.
پدیده ازدواج کودکان چرا چنین به یک باره سرطانی رشد کرد؟ چرا ادارات ثبت و احوال این ازدواجها را قانونا ثبت می کنند؟ چرا راهروهای دادسراها مملو از کودک مادرانی است که کودک دیگری را بعنوان بچه خود بغل زده اند و آمده اند طلاق بگیرند؟ چرا؟ این اگر کارکرد دست دراز شده و پلید مذهب در زندگی کودکان نیست٬ پس چیست؟ مذهب در مدرسه٬ در خیابان٬ در خانه٬ همه جا مثل سایه کودک را دنبال می کند. نتیجه اش را هم شاهد هستیم.
اساسا شادی و خنده و رقص و موزیک و استقلال فکری را جمهوری اسلامی نمی تواند تحمل کند.
جمهوری اسلامی به ترویج و تزریق این سم به جسم و جان کودکان نیازمند است. وگرنه نمی تواند سرباز گیری کند. بسیج دانش آموزی راه بیندازد.
نشریه کودکان مقدمند: ظهور جمهوری اسلامی به دنبال خود پدیده ای به نام اعدام کودکان را هم آفرید. در این باره چه نظری دارید؟
سیامک بهاری: دقیقا همین را که خود شما گفتید٬ تکرار خواهم کرد. اعدام کودکان پدیده ای است همزاد جمهوری اسلامی. سن کودکی باید مرز هیجده سالگی باشد٬ جمهوری اسلامی آنرا به سن شرعی یعنی ۹ سال تمام قمری برای دختران و ١٥ سال تمام قمری برای پسران کاهش داد و بعد هم دست قوانین عشیرتی و قبیله ای را هم باز گذارد.
گواهی رشد بلوغ جنسی را هم داد دست همین سنت.
قتل عمد دولتی و به دار کشیدن کودکان٬ یک پرونده قطور و مملو از جنایت جمهوری اسلامی است. اساس و پایه اش هم دقیقا دست درازی مذهب در امور قضایی و جزایی و کیفری جامعه است. زخم دردناکی که همچنان پیکر جامعه را مجروح می کند. اگر چه در مقابل اعتراضات وسیع بین المللی قدری عقب نشست. اما همچنان این شمشیر را روی سر جامعه گرفته است.
نشریه کودکان مقدمند: مصاحبه قدری طولانی شد. بعنوان آخرین پرسش. واکنش جامعه به یورش جمهوری اسلامی به ارزشهای شناخته شده چه بود. فعالین و مدافعین حقوق کودکان چه کرده اند.
سیامک بهاری: این پرسش چند وجهی است٬ و بقول شما مصاحبه ما هم به درازا کشیده شده است. نمیدانم شما زیاد پرسیدید یا من طولانی جواب دادم. امیدوارم حوصله خوانندگان را سر نبرده باشیم.
قبل از پاسخ به آخرین پرسش شما٬ پیشاپیش دست همه فعالین دفاع از حقوق کودک را به گرمی میفشارم. راه سختی توسط این فعالین طی شده است. با دست خالی و زیر ضرب جمهوری اسلامی٬ ایستاده اند و از حرمت جامعه بیدریغ دفاع کرده اند.
توجه جامعه و اعتراض به کار کودک و حمایت از کودکان کار و خیابان اساسا حاصل تلاش مداوم و بی وقفه این عزیزان است. وگرنه شما فکر میکنید٬ جمهوری اسلامی حتی این سازمان بهزیستی مترسکی را هم ایجاد میکرد؟
همین فعالین٬ هیولای جمهوری اسلامی را عقب رانده اند. این دستاورد به سادگی میسر نشده است. تلاشی خستگی ناپذیر این را ممکن کرده است. صد بار ساخته اند و جمهوری اسلامی خراب کرده است و این فعالین مجددا ساخته اند. سنت مدرن ساخته اند. راه نشان داده اند.
جامعه در مقابل یورش جمهوری اسلامی دست به مقاومت پرشوری زد. جمهوری اسلامی طی حکومتش ٣٦ ساله اش٬ در حقیقت هیچ قله ای را فتح نکرده است. این را با تاکید می گویم که همه جا جمهوری اسلامی دست رد به سینه اش خورده است. به همین دلیل است که می بینید٬ نسل امروز که اساسا زیر دست و پای جمهوری اسلامی رشد کرده٬ به نسبت نسل پیش از خودش٬ بی دین تر٬ ضد مذهب تر و درعین حال معترض تر است. هیچ نوع سر سازش با قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی را شما در میان بخش وسیعی از مردم و بخصوص نسل حاضر نمی بینید.
پس زدن حجاب یک نمونه والای این مقاومت است. همه ارزشهای دینی و مذهبی٬ اسباب جوک و طنز و هزل٬ توسط مردم است.
طیف بسیار و سیع و در عین حال فعال و خوش فکری صف انسانی دفاع از حقوق کودکان را ساخته است. سنت های جدید و امروزی بسیاری از تشکلهای مدافع حقوق کودک٬ علیرغم فضای امنیتی و سرکوب شدید و بگیر و ببندی که جمهوری مداوما در سدد تشدید آن بوده است. نمونه شعف انگیز ایستادگی و مقاومت مردم و فعالین و مدافعین حقوق کودک است.
برای همین است که وجدان بیدار جامعه٬ مدافع و پشتیبان انسانهای مبارزی چون بهنام ابراهیم زاده و سعید شیرزاد هستند. به همین دلیل به شخصیت های شناخته شده و بسیار محبوب مردم بدل شده اند. علیرغم سرکوب شدید و وحشیانه داعشی حکومت اسلامی٬ امید به برپایی یک دنیای بهتر بدون جمهوری اسلامی بدون دست درازی مذهب٬ و ساختن جهانی ایمن٬ خلاق و شاد برای کودکان همچنان جوانه میزند.
علیرغم طولانی شدن عمر پرنکبت این حکومت٬ هنوز شما می بینید که مردم٬ فعالین سیاسی و اجتماعی٬ خود را شکست خورده نمی بینند. به این دلیل ساده که دستاوردها و پیشرویها و مقاومت و ایستادگی خود و جامعه را می بینند. این را هرگز نباید دست کم گرفت که جمهوری اسلامی هم پس از ٣٦ سال هنوز از تثبیت خود و استقرار خود نمیتواند دم بزند. هنوز وا اسلاما سر میدهد. مداوما در عرصه های اجتماعی و سیاسی شکست خود از مردم و نه بزرگ مردم را تجربه می کند.
اوضاع و شرایط حاضر همه فعالین عرصه دفاع از حقوق کودک را به سازمان دادن اعتراضات اجتماعی وسیع و حضور قوی تر فرا می خواند.*