کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • جمهوری اسلامی عامل اصلی کودک آزاری است ، سیامک بهاری، ۶ دسامبر ۲۰۲۴
  • من هستم اما بدون شناسنامه ، سیامک بهاری ، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴
  • جنبش دادخواهی و دفاع از حقوق کودکان ، سیامک بهاری ، ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴
  • احضار و اخراج معلمان خواست ها و مطالبات – سیامک بهاری – اول نوامبر ۲۰۲۴
  • هر گونه استفاده از کودکان در امور نظامی، اکیدا ممنوع است! سیامک بهاری- ۲۵ اکتبر ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

    Sorry, this category has just one post and you just read it!

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      بچه های درخت جاکاراندا,گفتگوی آرش راجی با سحر دلیجانی نویسنده کتاب
    دوشنبه, 15th ژوئن, 2015 | آراش و سحر

    آرش راجی: خانم دلیجانی کتابی به اسم بچه های درخت جاکاراندا نوشته اید، با هنر نوشتن قصد داشتید چه چیزهایی را در جامعه به تصویر بکشید؟

    سحر دلیجانی: دو نکته در کتاب هست و من میخواهم در موردشان صحبت کنم، تم اصلی کتاب زندانی ها و اعدامهای دهه شصت هست، چون من خودم در آن زمان به دنیا آمدم و خانواده من جزو زندانیان آن دوره بودند٬ به نوعی زندگی ما گره خورد به مسایل آن زمان و من برام مهم بود که اتفاقات آن روزها فراموش نشه. آنهایی که زندان رفتند، اعدام شدند، زندگیشان کلا متلاشی شد! قصد من این بود که این اتفاقات فراموش نشه.

    وقتی که ما در مورد یک زندانی سیاسی صحبت میکنیم خیلی از ما به این فکر نمی کنیم که اینها خانواده دارند، بچه دارند، برای من خیلی مهم بود که در مورد اینها صحبت بکنم و مخصوصا در مورد بچه هاشون، که بچه هایی که در آن زمان و آن شرایط به دنیا آمدن چجوری زندگی کردن و بزرگ شدن و نسل من چجوری بزرگ شد، و نکته دوم هم اتفاقات سال ۸۸ بود که وقتی من داشتم این کتاب رو مینوشتم برخورد کرد با اعتراضات سال ۸۸، و برای من خیلی مهم بود که بگم خیلی از این جوانهایی که امروز دارند اعتراض میکنند به خاطر همان ایده آلهایی بود که پدر و مادرشان برای به دست آوردن آنها جنگیده بودند.

     

    آرش راجی: در صحبت هایتان هم از دهه ٦۰ گفتید هم از سال ۸۸ و یک مقایسه ای بین این دو مقطع تاریخی کردید، لطفا یک مقدار بیشتر در مورد این مساله توضیح بدید.

    سحر دلیجانی: در حقیقت مقایسه نبود، من چند ماه قبل از اتفاقات سال ۸۸ کتاب رو شروع کردم و همینظور که من داشتم داستانهای اعدام و زندان و آن اتفاق های وحشتناک دهه ٦۰ رو می نوشتم، احساس میکردم همان اتفاقات دوباره جلوی چشمانم می افتد، دوباره داشتیم داستانهای زندان را می شنیدیم، داستانهای شکنجه را میشنیدیم، و این دفعه بچه های آن نسل قدیمی را٬ این برای من خیلی مهم شد و من را هول داد به سمت اینکه داستان را اینجوری تمام کنم. اتفاقی که برای من افتاد احساس کردم بعد از سال ۸۸ دوباره با کشورم آشتی کردم و دیدم هنوز آن چیزهایی که مردم و پدر مادرهای ما به خاطرش جنگیده بودند دوباره جوانهای این نسل برای به دست آوردن آنها میخواستند زندگیشان را ریسک کنند و به خاطر همون چیزها دوباره بجنگند و این برای من خیلی مهم بود و به من نشان داد که این ایده آل ها هنوز نمرده اند، و خواستم که جوانهای دهه ٦۰ و جوانهای سال ۸۸ فراموش نوشند.

     

    یک مقدار توضیح بدید که این رمانی که نوشتید چه مقدار تخیلی هست و چه مقدار واقعی، هم از لحاظ شخصیت های رمان و هم از لحاظ محتوای داستان.

    در حقیقت هر دو هست، فصلهایی در مورد داخل زندان اوین هست و مادری که بچه اش در داخل زندان به دنیا می آید و یکی هم در مورد مردی که اعدام میشه، این دو مورد خیلی بیشتر از بقیه داستانهای کتاب بر اساس واقعیت هست، داستان زنی که بچه اش به دنیا می آید داستان مادر من بود که در آن زمان حامله بود و من را به دنیا آورد و داستان اعدام در مورد عموی من هست که در آن سال ها اعدام شد، این دو مورد کاملا واقعی هست، ولی داستانهای دیگه هم با اینکه تخیلی هستند ولی هر کدام یکجوری براساس واقعیت هستند ، مثلا بچه هایی که پیش پدر بزرگ و مادر بزرگشان بزرگ شدند در سالهای ٦۰، وقتی که پدر مادرشان زندان بودند، یا دختری که نمیداند که پدرش اعدام شده است، یا سال ۸۸ و بچه هایی که از ایران رفتند و کسانی که پناهنده سیاسی شدند، چون در ایران بازداشت و شکنجه شده بودند و زندگی آنها از پاشیده شده بود، و پشت همه این داستانهای تخیلی یک واقعیت هست.

     

    رمان شما چند شخصیت اصلی دارد؟

    بستگی داره چون شخصیت ها زیادند و چون داستانها شخصی بودند ، نمیخواستم که به نظر بیاد این داستان فقط در مورد خانواده من هست ، یعنی میخواستم نشون بدم که در یک قسمت بزرگ از جامعه این اتفاقات افتاده و این رنج ها رو کشیده اند. بخاطر همین شخصیت ها زیادند، ولی خوب معمولا میگویند که شخصیت های اصلی داستان آن سه بچه اصلی داخل کتاب هستند.

     

    یک مقدار در مورد احساسات مادرتان وقتی داشت این اتفاقات را برای شما تعریف میکرد و احساسات خودتون وقتی که داشتید این هارو میشنیدید٬ چه تاثیری روی روحیه شما و اطرافیان شما داشت بیشتر توضیح بدید.

    احساسات مادرم مطمئنا وقتی داشت اینها رو برای من تعریف میکرد برایش خیلی سخت بود،شاید یکی از سخت ترین تجربه های یک زن به دنیا آوردن یک بچه باشه مخصوصا اینکه این بچه رو در زندان به دنیا بیاری، و به جای اینکه اطراف آدم در آن لحظات مادر، پدر، خانواده و دوستان باشند فقط زندانبانها هستند و اینکه منتظر هستند تا تو را برگردانند به زندان، تمام این مسائل یک بحران روحی در آدم ایجاد میکنه و به احتمال زیاد هیچ وقت هم نمیتونی فراموش کنی، من در مادرم میدیدم که تعریف این مسائل چقدر برایش سخت بود. قبلا هم این اتفاقات را برای من توضیح داده بود ولی نه با این جزئیات و این دفعه میدونست که من میخوام آن را به کتاب تبدیل کنم و این یک مقدار موضوع را سخت تر میکرد، برای خود من هم خیلی سخت بود چون من میخواستم بعنوان نویسنده یکجور فاصله ای با شخصیت های خود کتاب داشته باشم و نمیخواستم خودم از لحاظ احساساتی در بیافتم با شخصیت ها٬ تا بتونم خوب بنویسم ولی در عین حال میدونستم مثلا شخصیت آذر در کتاب مادر من هست و این درد و رنج هایی که داره میکشه و بازجویی میشه در حالی که حامله هست خوب مادر من هست و آن بچه که داشت انقدر بلا سرش می آورد من بودم ، برای همین اینها بسیار سخت هست از لحاظ روحی برای من.*

     

    توضیح بدید که چه سالی در زندان به دنیا آمدید و چه مدت در زندان بودید؟

    من سال ٦۲به دنیا آمدم، البته من در بیمارستان به دنیا آمدم و بعد من رو با مادرم برگرداند زندان ، من با مادرم تقریبا دو ماه بودم بعد من را دادند پیش مادر بزرگ و پدر بزرگم ، و برادرم که از من بزرگ تر بود پیش آنها بود و پسر خاله من که آن هم در زندان به دنیا آمده بود او هم چند روز بعد از من رسید و ما توسط پدر بزرگ و مادر بزرگ خود بزرگ شدیم.*

     

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.