گفتگوی نشریه کودکان مقدمند با کبری سلطانی´از فعالین سرشناس مدافع حقوق زنان و کودکان
نشریه کودکان مقدمند: رایگان بودن آموزش در افغانستان به چه صورت است؟ دولت چه هزینه ای را برای آموزش میپردازد؟ سیستم آموزش رایگان یا دولتی!
کبری سلطانی: از آنجاییکه سیستم حاکم در افغانستان از لحاظ دولت داری و اداری در ردیف فاسدترین کشورها قرار گرفته با تاسف این فساد بر سیستم آموزشی نیز تاثیر گذاشته است.
باید متذکر شد که جمعیت عظیمی از آموزگاران و شاگردان مکاتب در وضع بد اقتصادی بسر میبرند، آموزگاران با داشتن دستمزد ناچیز در پهلوی آموزگاری به کار دوم میپردازند که این پدیده به ذات خود وقتگیر و خسته کننده میباشد.
یک آموزگار ماهر در پهلوی تدریس مضامین باید یک پیداگوگ خوب با آمادگی کامل و با نشاط بر سر صنف درسی حضور یابد، ولی در افغانستان آموزگاران خسته از کار، از شرایط بد اقتصادی و امنیتی در صنف ها حضور مییابند. یک آموزگاری خسته چطور میتواند با آمادگی سر صنف حضور یابد؟
بهمین ترتیب درصد زیادی از شاگردان مکاتب نیز در شرایط بسیار مشکل درس میخوانند، این کودکان و نو جوانان در پهلوی درس مکتب به کارهای بسیار شاقه برای کمک اقتصادی به والدین شان مصروف اند، جنگ، نا امنیتی و صدها مساله اجتماعی دیگر پیشروی این شاگردان مکاتب قرار دارد، تعدادی عظیم این شاگردان توان خرید قلم و کتابچه و کتاب را ندارند. در چنین شرایطی تمرکز فکری در مورد آموزش ازین کودکان بعید است.
تعدادی از دانش آموزان، بچه های افراد قدرتمندی استند که به آموزش و معلم و مکتب ارزشی قایل نیستند و در اخیر مدرک تحصیلی به زور تهدید را حاصل کرده و با گرفتن بورسیه های تحصیلی از کشور خارج میگردند.
نداشتن مکان کافی که سبب میگردد تعداد زیاد شاگردان (بالا تر از ٥٠ نفر) در یک صنف گرد بیایند، نداشتن میز و نیمکت و وسایل و مواد آموزشی و آزمایشی در مکاتب و لابرتوارها نیز در کیفیت آموزش و تعلیم و تربیت تاثیرات منفی دارد.
افراد بالا رتبه وذیصلاح در وزارت تعلیم و تربیت و دفاتر مربوطه مصروف به حیف و میل و اختلاس مبالغ بزرگ اند، چنانچه دراین اواخر لیستهایی با هزینه های بالا که نشاندهنده مکاتب مجهز با امکانات عالی و لیست معلمین و کارمندان تعلیم و تربیت را تداعی میکرد در مرکز و ولایات افغانستان به وزارت تعلیم و تربیت ارایه داده شده بود که بعد از تحقیقات معلوم شد که این مکاتب وجود خارجی ندارد و تمام هزینه ای که گرفته شده توسط افراد ذیصلاح حیف و میل گردیده است.
در ولایات و مخصوصا مناطق ناامن سیستم آموزشی، با این اندک امکانات نیز موجود نیست، کودکان بروی زمین با یک تخته وسیاه ویک توته تباشیر اکتفا کرده و مصروف آموزش اند، این کودکان و آموزگاران در سخت ترین شرایط امنیتی بسر میبرند زیرا طالبان و نیروهای افراطی مذهبی با ضدیت با آموزش، آموزگاران را سر میبرند وشاگردان مکاتب را مسموم میکنند یا با اسید میسوزانند. دولت قادر به تامین امنیت و مصونیت مردم نیست.
آموزگاران از چه وضعیت معشیتی بر خوردارند؟
کبری سلطانی: آموزگاران در افغانستان از کمدرآمدترین کارمندان دولتی هستند که معاش ماهانه شان حدودصد یا صدو پنجاه دالر که معادل به ٦٠٠٠ هزار افغانی و اندی بیشتر میگردد ،به همین دلیل معلمان زیادی در افغانستان مجبور هستند برای تامین مخارج زندگی خود در مکتبهای خصوصی کار کنند یا به کار دوم بپردازند.اکثریت عظیم آموزگاران بی سر پناه اند.تخریب و ویرانی منازل مسکونی در زمان جنگهای داخلی قیمت پرداخت کرایه خانه را خیلی بالا برده است . در اثر نا امنی و پرابلمهای که طالبان در مسیر راه های مواصلاتی مواد
غذایی به کابل و سایر شهر های افغانستان ایجاد میکنند قیمت مواد غذایی هم خیلی بالاست، بدین ترتیب یک آموزگار با در آمد اندک و یک خانواده که اکثرن مادران خانواده بیسواد یا کم سواد و خانه نشین استند را وادار به کار های شاقه میکنند.
اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان، در اولین روزهای کاریاش به آموزگاران وعده داد که وضعیت زندگی آنها را تغییر خواهد داد، که این وعده همچنان سر خرمن باقی ماند و هیچ بهبودی در وضع زندگی آموزگاران رخ نداد.
دراین اواخر ما شاهد اعتراضات و تظاهرات معلمین مکاتب بودیم که دولت را متوجه مسولیتهایش در قبال آموزش و پرورش در افغانستان میکردند. این آموزگاران خواهان بهبود وضع معیشتی معلمان و بهتر شدن وضع آموزشی درمکاتب بودند.
تنبیه بدنی در مدارس رایج است، مداوما شکایت والدین در مدیای اجتماعی و نشرات مختلف منعکس میشود. بر خورد آموزش و پرورش به این موضوع چگونه است؟
کبری سلطانی: با تاسف باید بگویم که نه تنها در افغانستان بلکه در بیشتر ممالک منطقه سیستم آموزشی خشن رایج است، از جانبی فقر، جنگ و در بسا موارد اعتیاد به تشنج و خشونت بیشتر می افزاید. آموزگاری که خودش امنیت و آسایش روحی نداشته باشد چگونه میتواند با آرامش و دور از خشونت به تدریس بپردازد؟
آموزش در افغانستان با اعمال زور وخشونت بر شاگردان توام است یعنی تعدادی از آموزگاران در مورد آموزش و پرورش و روان شناسی اطفال کمترین معلومات را دارند و در بیشتر موارد کادر های آموزشی که بعنوان آموزگار ایفای وظیفه می کنند خودشان ضرورت به آموزش بیشتر دارند. حدود پنجاه درصد معلمان در افغانستان تحصیلات تخصصی برای آموزگاری ندارند. از این رو، در بسا موارد کیفیت پایین آموزشی در مدارس افغانستان را به استخدام معلمانی که تحصیلات عالی ندارند ربط میدهند. آموزگارانی که تحصیلات و تجربه کاری بهتری دارند، به دلیل بالاتر بودن حقوق و امتیازات در مدارس غیردولتی یا خصوصی را ترجیح میدهند.
کودکان و دانش آموزان فقیرکه در بیشتر موارد مشغول کارهای شاقه اند برای کمک به اقتصاد خانواده شان وقت و امکانات بیشتر برای فرا گیری درس و تعلیم ندارند لذا معلمان به زور و خشونت و تنبه بدنی با این کودکان توسل میابند که در نیتیجه باعث سر خوردگی دانش آموزان شده تا حدی ایکه بعضی ازین دانش آموزان از همان اوان کودکی ترک تعلیم و آموزش میکنند.در مواردی والدین دانش آموزان معتاد هستند و دانش آموزان با مشکلات و انواع مختلف خشونتها روبرو هستند.
خشونت در مکاتب، به انواع مختلف صورت میگیرد و رايج ترين آن، ضرب و شتم کودکان به وسيله چوب ، گذاشتن قلم در ميان دو انگشت و فشار دادن انگشتان دانش آموز، وادار کردن بچه ها به ايستادن روی يک پا و گوشمالی دادن و امثال اینهاست.اغلب آموزگاران در صنف برای تنبه دانش آموزان، چوبهايی سخت به همراه دارند که سعی می کنند به توسل به آن، کنترل شانرا بر صنف درسی حفظ کنند.
یک نمونه: عبدالله، پسر ۱۳ ساله از تجربه خشونت در مکتب می گويد: “انگشتانم هنوز هم درد دارد. وقتی درس را ياد نمی گرفتم معلم فيزيکم عادت داشت قلم را در ميان انگشتانم بگذارد و با خط کش چوبی به پشت دستم بکوبد. درد روزمره انگشتان، دلم را از مکتب رفتن زده بود. روزی که فيزيک داشتيم، احساس می کردم که شکنجه می شوم.
خشونت عليه کودکان مکاتب در روستاها نسبت به شهرها بيشتر صورت می گيرد. گاهی حتی دانشجويان در دانشگاهها نیز از خشونت در امان نیستند. دولت افغانستان برای رفع خشونت در مکاتب تلاشی نکرده است.
مهمترین مشکل دانش آموزان دختر چیست؟
کبری سلطانی: در مجموح اکثریت مردم افغانستان از نداشتن امنیت و مصونیت رنج میبرند که این امر شامل حال دختران دانش آموز نیز میباشد. قرار گذارشی خانم حميرا فيروزي مسوول تعليم و تربيه تقریبن ٦٠ درصد مردم افغانستان بنابر دلایل مختلف از خواندن و نوشتن محروم اند که تعداد بیشتر آنها را دختران تشکیل میدهد.
افغانستان در اثر بیش از چار دهه جنگ و سلطه نیرو های افراطی مذهبی که شدیدن با سیستم آموزشی و مخصوصن اموزش و پرورش زنان در تضاد است دچار بحران و ورشکستگی گردیده است. در مناطقی که نیروهای افراطی مذهبی قدرت بیشتر دارند یا سیستم آموزشی دینی در مساجد و مدارس دینی رایج است یا اصلا از سیستم آموزش و پرورش در این مناطق خبری نیست.
در شهرهایی با مصونیت نسبی، دختران نیز با پسران مشغول آموزش اند، ولی این دختران همواره بهایی گزاف برای فراگرفتن آموزش می پردازند. تقریبا ماهانه طریق مدیا میشنویم که دختران مکاتب مسموم میشوند، با اسید سوزانده میشوند ، تجاوز میشوند یا والدین این
دختران تهدید میشوند تا بتوانند این دانش آموزان را از تحصیل باز دارند.
سنتهای ناپسند و باورهای دینی مردم نیز یکی از جمله محدويت های فرا راه تعليم و تربيه دختران است، در بعضي مناطق دختران را اجازه رفتن به مکتب را نمی دهند، در بعضی جاهای ديگرصرف تا دوره های ابتدايی و متوسطه دختران را اجازه رفتن به مكاتب را میدهند. در بعضی حالات کمبود مراکز آموزشی دخترانه یعنی بنابر باورهای مذهبی والدین خواهان مکانهای جداگانه برای دخترانشان میباشند که در برخی مکاتب به نسبت کمبود امکانات دختران و پسران بصورت مختلط درس میخوانند که این امر هم برای خانواده ها قابل پذیرش نبوده و مانع تحصیل دختران شان میگردند.
بعضن دختران به سبب دسترس نبودن مکاتب مجبور اند فواصل طولانی را راه بپیمایند که این دختران از نظر امنیتی مصون نیستند این امر نیز میتواند مانع حضور آنها در آموزش گردد.
در بیشتر روستا ها و ولایات قوماندانها و افراد مسلح با قدرت اند که در تجاوز و اختطاف دختران و زنان دست باز دارند که خود مانع و سد راه آموزش دختران میگردد.
دختران نیز همانند و پسران در سرکهای افغانستان مشغول انجام کارهای شاقه و یا گدایی گری هستند که فقر نیز یکی از عوامل باز دارنده دختران از تحصیل میباشد.
وضعیت کلاس و مدارس در شهر ها و روستا ها از نظر ایمنی چگونه است؟
کبری سلطانی: پس از١١ سپتامبر ۲۰۰١ با وجود سرازیر شدن مقدار هنگفتی پول در افغانستان، دولت داران افغانستان در عرصه آموزش و پرورش قادر نشدند که یک سیستم درست آموزشی را در دستور کار قرار دهند.
سیستم آموزشی در افغانستان به شکل رایگان یا دولتی، خصوصی و مدارس مذهبی اند. مکاتب دولتی در شهر ها و روستا تفاوتی زیادی ندارد.
در اثر کمبود ساختمان شاگردان در زیر خیمهها، در پناه درختها درس میخوانند و از آسیبهای باد، باران و آفتاب مصون نیستند. حتی در پایتخت نیز آنها زیر خیمهها درس میخوانند. شماری از مکاتب کابل میز و نیمکت ندارند و کودکان بر روی زمین مینشینند.کمبود لابراتوارها و مواد برای لابرتوار و وسایل لابراتوار در همه مکاتب وجود دارد.
آرزو دختر ۱۱ ساله از کابل که با هم کاسهایش زیر یک خیمه درس میخواند، از مشکلاتش میگوید: “وقتی خاکباد میشود، کتابچه ها و کتابهایمان را باد میبرد. ما کتاب نداریم و استادان بر ما فشار میآورند که کتاب بخرید. وقتی باران میبارد، کتابها و لباسهایمان گل آلود میشود.”
این دختر دانش آموز میگوید او و هم صنفیهایش مجبورند چهار نفره بر یک نیمکت دو نفره بنشینند. او میگوید به دلیل کمبود کتابهای درسی نمیتواند درسهایش را درست پیش ببرد. تعدادی زیادی شاگردان به سبب فقر قادر نیستند یونیفورم مکتب که برای دختران جبری است تهیه کنند. آرزو میگوید: “شاگردانی که نو میآیند، به آنها میگویند، لباس مکتب جور کنید. ما پیسه نداریم. طبق معلومات وزارت معارف نیمی از مکاتب افغانستان ساختمان ندارند.”
ثریا، معلمی که شاگردانش را در زیر خیمه درس میدهد، میگوید: “در زیر خیمهها گرد و خاک زیاد است. در وقت
بارندگی گِل و لای زیاد است. مجبور هستیم با این شرایط خود را عیار کنیم.”
طالبان صدها مکتب را در ولایات ناامن افغانستان آتش زده اند. در حال حاضر حکومت توان بازگشایی مکاتب در مناطق تحت تصرف طالبان را ندارد. مکاتب خصوصی از وضع نسبتا بهتری برخوردار است که ۹۹ در صد جامعه توان شمولیت در این مکاتب را ندارند. اکثریت عظیم آموزگاران و دانش آموزان از عدم مصونیت و آینده مبهم رنج میبرند.
مذهب، ملا و مسجد چقدر در امور مدارس و آموزش و پرورش دخالت دارند؟
کبری سلطانی: اشرف غنی احمدزی در اولین روز بقدرت رسیدنش اعلام کرد که فاصله ارگ را با مسجد کمتر میکند که این خود زمینه دست درازی و مداخله ملا و مسجد در تمام امور زندگی مردم و مشخصن سیستم آموزشی و تعلیم و تربیه که متضمن اینده کشور است مساعد میسازد. ارجحیت به آموزه های دینی یکی از فاکتورهای اصیل در نظام آموزشی در افغانستان است.
در مکاتب افغانستان در پهلوی تدریس قرآن و علوم دینی اسلامی بیشتر کتب محتوای ایدیولوژیک دارد. که آنرا میتوان در تمام مواد درسی پیدا کنیم که شدیدا عقب مانده و بی کیفیت میباشد. اطفال از همان اوان کودکی از صنف اول تا جوانی و ختم تحصیل در معرض شستشوی مغزی قرار میگیرند، که بدین ترتیب قوه درک واقعیت ها از دانش آموزان زدوده میشود.
آموزه های دینی با ایجاد ترس از خدا، گناه، روز قیامت، آتش جهنم وغیره برای اطفال و شاگردان یک خیال کاذب ایجاد کرده و یک ترس دایمی را در ذهن این کودکان پدید آورده شادی و طراوت کودکانه را از ایشان می گیرند وآنها تمام عمررا در خوف از یک خدای انتقام جو بسر میبرند که بلاخره این اطفال با شخصیت غیر سالم و از خود بیگانه در یک فضای بسته و زندان افکار محدود و بسته دینی زیر فشارهای عصبی قرار داشته و همیشه در یک تناقض با جهان بیرون و آزاد بوده که درنتیجه این اطفال ازنظر روانی غیر نورمال و مریض بار می آیند و استعدادهای نقادانه ومستقل شان از بین میرود،واین اطفال همواره عقد ۀ وافسرده میباشند.از محتوای علمی درین کتب اثری نیست. این خود باعث باز تولید جهل، خرافه ، تعصب و زن ستیزی در کشور میگردد.
دختران دانش آموز ازانحصارمذهب در سیستم آموزشی در عذاب اند، این دختران همواره مورد خشونت مذهبی چه در عرصه آموزش و در خانواده و جامعه قرار دارند.
ایجاد مدارس آموزش دینی یکی دیگر از دلایل قدرت مذهب در نظام آموزشی در افغانستان است. مدرسه خاتم النبین که توسط شیخ آصف قندهاری تاسیس شده مصروف آموزه های مکتب شیعی و مدرسه الدعوة توسط عبدالرب سیاف یکی دیگر از رهبران جهادی به کمک عربستان سعودی بنا گردیده است. بنا به گزارش وزارت حج و اوقاف حدود ٩٠٠ مدرسه دینی در سراسر افغانستان فعال است که حدود ٢٠٠ هزار شاگرد دارد. چه بسا در مساجد نیز توسط ملا و امامان آموزه های دینی به خورد اطفال و کودکان از سن خورد سالی داده میشود. دولت هم در ایجاد امکانات برای این نوع اماکن فعال است.
دولت جدید وعده های بسیاری برای بهبود آموزش در کشور داشت؟چیزی عملی شده است؟
کبری سلطانی: در پهلوی سایر وعده و وعیدهای اشرف غنی به هنگام شروع ریاستش به آموزگاران هم وعده داده بود که “طی شش ماه آینده به هر معلمی یک قطعه زمین جهت احداث خانه اختصاص خواهد داد، همچنین وی در مراسم روز معلم در سال ١٣٩٣، وعده داد تا امتیازهای منطقهای معلمان در بودجهسال ٩٤ گنجانده و عملی شود، وی تأکید کرده بود که در مورد آموزگاران شوخی ندار.” اما بعد از گذشت بیش از ۹ ماه تا کنون این وعدهی رئیس جمهور عملی نشده است.
سید نذیر سروری سر معلم لیسه چهل دختران غرب کابل، نه تنها در عرصه آموزش بلکه در تمام عرصه ها، دولت را بی توجه خواند و گفت: دولت نه تنها در بخش آموزش بلکه در تمام امور بی توجه است.
احمد جواد هجری یکتن از معلمین اعتصاب کننده میگوید: “در صورتی که همه ساله هزاران متر مربع زمین دولتی از سوی زورمندان غصب می شود٬ اما برای معلمین کسی زمین نمی دهد، در دیگر ادارات ١٠ افغانی پول ماکول زیاد شد؛ اما وزارت معارف این پول را از معلمین شان گرفتند، یک معلم در گذشته در یک هفته از ١٨ تا ٣٦ ساعت درس میداد، ولی امسال مجبور هستند تا ٤٥ ساعت درس می دهند.”
با وجود اعتراض و اعتصابات آموزگاران در مرکز و ولایات کشور، تغییرات قابل ملاحظه ای در وضع آموزش و پرورش و وضع زندگی معلمین ایجاد نگردیده است.*