قرنهاست مردمانی افسانه کشته شدن طفل شیرخواره ای را نماد مظلومیت کودک قلمداد میکنند.
همه ساله سیاه پوش در خیابانها و معابر شهرها فریاد و فغان کشان برسر و سینه های خود کوفته، گویی ناوک گلوی کودکانشان را به تازگی دریده است!
عجبا! مسیر آنها مملو از کودکان و طفلان شیرخواره ایست که به عنوان نماد فقر و محرومیت نزد متکدیان دست به دست می گردند.
در حیرتم از مدعیان گریانی که سیاهپوش انسانیت هستند و شعار مظلومیت و مصیبت را فریاد می زنند و بی توجه به این همه مصیبت و انسان مظلوم عبور می کنند.
شاید اشک دیدشان را تار کرده، شاید در جستجوی فرشتگان به آسمان می نگرند غافل از اینکه فرشته های معصوم در دوزخ زمین در کنار پایشان اسیرند.
اما نه، خوب که بنگریم تنها کوردلی آنهاست که حجاب چشمشان هست چرا که در وقت سور چرانی همین چشمان در جستجوی کودکان و نیازمندان واقعیست تا مانع از ورود آنان از مجالس ریاکارنه اشان گردد.
اسلام سیاسی از نوع شیعه برای به رخ کشیدن قدرت بسیج خود با رقبای منطقهای اش، با به راه انداختن “سیل خود جوش”! عاشقان کربلا، و مراسمهای شنیع شیرخوارگان حسینی و نظایرآن مشغول آتشآفروزی است و دراین میان میلیونها کودک در سوءتغذیه و گرسنگی و محرومیت از ابتدایی ترین امکانات درحال نابودیاند.
گلوی میلیونها طفل شیرخواره همین اکنون در جمهوری اسلامی ایران با خنجر فقر و محرومیت بریده میشود. و جمهوری اسلامی با مظلومنمایی مشغول داستانسرایی و افسانهپردازی برای کودکی است که گلویش را دریدهاند.
نباید فریب خورد و دروغ و جعل تاریخ و انواع دسیسههای حاکمین فاسد جمهوری اسلامی ما را از دیددن حقایق دردناک بی حقوقی کودکان در ایران باز بدارد.
ندا اسفندیاری