صحبت در باره کودکان بی هویت و بی شناسنامه در کشور جمهوری اسلامی ایران است. کودکانی که به جرم تولد از مادر ایرانی و پدر عراقی و یا افغانستانی به دنیا آمده اند. برابر مقررات چون فرزند به پدر تعلق دارد و او تابعیت غیر ایرانی دارد٬ این کودکان ایرانی محسوب نمی شوند٬ تابعیت کشور پدر یه فرزند منتقل می شود.
عدم تابعیت ایرانی یعنی عدم حقوق شهروندی. به همین سادگی٬ نداشتن شناسنامه ایرانی یعنی بی هویت!
زنان ایرانی از طریق ازدواج موقت با مردانی با تابعیت نامشخص صاحب فرزندانی می شوند که بی هویت می مانند.
این ازدواجها (شرعی) است و سند ازدواجی هم وجود ندارد. به گفته خبرها بسیاری از این کودکان پدرانشان در افغانستان زندگی می کنند و اغلب امکانی برای کمک به خانواده باقیمانده در ایران ندارند.
برای این کودکان بجز مخرومیت و فقری که با خانواده همره است٬ حادثه فاجعه آمیز و سرنوشت ساز در زندگی آنها محرومیت تحصیلی است که موجب پیامدهای بعدی یعنی بیسوادی، بیکاری و بی حقوقی در اجتماع می شود. اگر شغلی برای آنها مثل کارگری و دستفروشی وجود نداشته باشد، بزهکاری و کارهای خلاف و فقر و اعتیاد و آوارگی در خیابانها از سنین پایین در انتظار آنهاست.
تعداد این کودکان در آمار غیر رسمی در جایی سی و دو هزار و در جایی دیگر چهارصد هزار نفر اعلام شده است. در سال هشتاد و پنح هم طرحی با عنوان تابعیت ایرانی فرزندان حاصل از ازدواج مادر ایرانی و پدر خارجی در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت و سالها مسکوت ماند.
این کودکان وجود دارند در حالی که از همه چیز محرومند و حتی مرگ آنها هم در جایی ثبت نمی شود. دولت همچنان از جوابگویی صریح به این مسئله با توجه به این نکته که این ازدواج ها با کسب اجازه از دولت نبوده است٬ سر باز می زند.
از دست انجمن ها و سازمانهای حامی حقوق کودکان حتی با استناد به کنوانسیون حقوق کودک هم٬ کاری بر نیامده ست. بطور وضوح این وظیفه دولت است که در مجلس طرحی را برای جلوگیری از گسترش این فاجعه تصویب کند و مسئولیتهایی را از جمله به اداره ثبت احوال جهت رسیدگی ویژه به این وضع بدهد.
این نکته هم وجود دارد که سازمان ثبت احوال در موادری برای صدور شناسنامه، آزمایش (دی ان ای) را شرط گذاشته است که معمولا این خانواده ها از عهده هزینه این آزمایش بر نمی آیند.
این کودکان بهترین دوران رشد و زندگی خود را که باید تحت آموزشهای مختلف باشند و مدرسه بروند را از دست میدهند و در حالیکه اکثرا از وجود پدر و کانون گرم خانواده محرومند، در خیابانها رها می شوند و طبیعتا از آزار و اذیت جنسی و کمبود بهداشت و فقر و گرسنگی مصون نخواهند ماند.
این وضعیت به اجتماع و جامعه صدمات بسیاری را وارد می کند و به هر حال با وجود تمام موانع قانونی و خلاء های قانونی و بی توجهی عمدی دولت ایران و افغانستان٬ باید صدای این کودکان باشیم و با اعتراضات و پیگیریهای فعالین حقوق کودکان به این شرایط اسفبار آنها پایان دهیم.*