کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • جمهوری اسلامی عامل اصلی کودک آزاری است ، سیامک بهاری، ۶ دسامبر ۲۰۲۴
  • من هستم اما بدون شناسنامه ، سیامک بهاری ، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴
  • جنبش دادخواهی و دفاع از حقوق کودکان ، سیامک بهاری ، ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴
  • احضار و اخراج معلمان خواست ها و مطالبات – سیامک بهاری – اول نوامبر ۲۰۲۴
  • هر گونه استفاده از کودکان در امور نظامی، اکیدا ممنوع است! سیامک بهاری- ۲۵ اکتبر ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      بوی عیدی، بوی بغض، جای خالی دستهای مهربان
    یکشنبه, 27th مارس, 2016 | مقالات

    این روزها حال و هوای اسفند مرا به کوچه پس کوچه‌های خاطرات سالها کار در مناطق فقير نشين تهران می‌برد. همان جا که عيد نوروز و مردم محتاج‌اش رنگ و بوی دیگری دارد، بوی همین جا را میدهد، بوی فقر، بوی کرایه خانه های پس افتاده، بوی نم اتاقهای آفتاب ندیده، بوی جویهای بی انتهای فاضلابی که بخشی از زندگی و بازیها و کنجکاویهای کودکانه است. اینجا خبری از آجيل کيلويی۹۰هزار تومان خبری نیست و کودکانی که خرید سال نو و شب عید را تجربه نمی‌کنند.

    اینجا فصل بهار با پاييز برای مردمانش يکی است! فقر سایه کرخت و سنگینش را بر تمام فصول انداخته است. سال چه نو شود چه نشود، اینجا خبری از نو شدن نیست!

    بیشتر این مناطق محروم در حاشیه جنوب و شرق تهران قرار دارند که حاصل سکونت روستاییان مهاجری است که به اجبار و در پی یافتن لقمه نانی راهی شهر شده و عمدتا در کوره‌های آجر پزی مشغول کار شدند. در محله‌‌هایی مثل ابتدای جاده ساوه، کیلومتر پنج جاده قم، چاردانگه اسلامشهر، اطراف ورامین و پاکدشت، منطقه شمس آباد و جاده خاوران مناطقی هست که این کوره‌های آجر پزی وجود دارند.

    در کنار این کوره‌پزخانه‌ها عمدتا خانواده‌های کارگری زندگی می‌کنند و فرزندانی دارند که در کنار درس و مدرسه همراه پدر و مادرشان کار انجام می‌دهند. روزانه هم یک خانواده سه تا چهار نفره که با هم کار می‌کنند چیزی حدود هفت هزار تا قالب می‌زنند.

    کودکان این خانواده‌ها سالهاست که با رؤیای داشتن امکاناتی بهتر روزگار می گذرانند و از تفریحات و شادی‌های دوران کودکی محروم‌اند.

    خوب به خاطر می آورم بچه‌های شش یا  هفت ساله‌ای که با چهره‌های معصوم و کودکانه، دوشادوش بزرگترها به شدت کار می‌کردند. تقریباً می‌شود گفت از سنینی که کودکی می‌توانست یک قالب خشتی را از جا بلند و جابه‌جا کند در فرآیند قالب‌زنی و چیدن خشت‌های خام روی همدیگر مشارکت می‌کردند.

    آنها نمی‌دانستند آجرهایی که می‌سازند کدام ساختمان‌ها را بالا می‌برد. برخی از این دانش آموزان نیزبا وجود کودک بودن پس از پایان ساعت مدرسه، در کوچه ها و معابر شهردستفروشی می‌کردند.

    سکونت‌گاه‌های حاشیه‌ای آنها، تاریک و نمور و پر از سفره‌هایی خالی بود، کارگاه‌ها و کوره‌پزخانه‌ها خیلی به دل پایتخت نزدیک است اگرچه برای بسیاری خیلی دور و شاید هم گمنام می‌باشد. کودکان کار اغلب از این جغرافیا به مدارس اطراف می‌آیند.

    حضور کودکان و نوجوانان ساکن این مناطق که از آنها با عنوان کودکان کار یاد می شود، در مدارس همجوار فضایی متفاوت از دیگر مدارس را به وجود آورده بود.

    همیشه بادیدن این کودکان درحالی که مظلومیت درچهره آنها موج می زد، از اینکه نمی‌توانستیم برای آسایش و حمایت ازهمه آنها کاری انجام دهیم ، دردی عمیق بر وجودمان می‌نشست. این دسته از شاگردان ما مثل بسیاری از هم کلاسی‌های خود، آرزوی داشتن چکمه، کوله پشتی و لباسهای گرم در روزهای سرد زمستانی داشتند. اما هیچ وقت به زبان نمی‌آوردند. چرا که نداشتن به بخشی ثابت از رندگی آنها بدل شده است.

    احوالپرسی بابچه ‌ها، سرصف صبحگاه در مدرسه ای که از هر طرف یک گوشه اش کج شده بود، و بچه‌هایی که دستان کوچکشان از فرط کار در سرما و سختی بوی کهنگی گرفته و آفتاب، رنگ پوستشان را برده انگیزه بیشتری به من ودوستانم برای کار در کنارشان می‌داد.

    بسیاری از آنها در کوله پشتی مندرس خود اسباب معیشت را نیز به دوش می کشیدند تا پس از تعطیلی مدرسه به دنبال کار روزانه بروند و با گل‌فروشی در خیابان‌ها، ‌اسفند دود کردن، پاک کردن شیشه اتومبیل‌ها، فال‌فروشی و ‌کارهایی از این قبیل، از جمله کارگری در غبار و خاک و گچ و گل، بتوانند به درآمد خانواده کمکی کرده باشند.

    تنها دلخوشی آنها حضور در مدرسه و بودن با همسالان و همبازی‌هایشان بود و این که می دانستند در بعضی از ایام سال حامیانی دارند که آنها را از یاد نبرده و بخش کوچکی از رویای کودکانه شان را برآورده می‌کنند. کسانی که با دستان پرمهر خود دست کودکان کار را می‌گرفتند تا دستگیر آیندگان باشند.

    حامیان کودکان کار پشتوانه ما در مسیر پر پیچ وخم آموزش این کودکان بودند. انسانهایی که عشق، محبت و حمایت همچون خون در رگ‌هایشان می‌جوشد و دلشان به وسعت اقیانوسی بی‌‌کران! می‌بخشند بی آنکه خواهان چیزی باشند و اینگونه قدم در راه بنای علم و انسانیت می گذاردند. آنها معمار دوستی ‌و عطوفت‌اند، کسانی که دستان پرمهرشان نوید روزهای شاد و ایمن را می‌دهد. همه تلاش این بود که نوروز برای کودکان کار، در مدرسه ما، مثل هر روز نباشد.

    در مقابل مشکلات و محدودیت‌هایی که برای همه کارکنان این مدارس به جهت حضور کودکان کار وجود داشت، نهادهای دولتی نه تنها اقدامی برای حل مسائل مربوط به مدرسه وکودکان انجام نمی دادند بلکه حتی از پذیرش این که کودکان کارگر وجود دارند هم سر باز می‌زدند. حتی بسته‌هایی که هر ساله با عنوان هدیه نوروزی کمیته امداد به مدارس اطراف می‌آیند. حضور کودکان و نوجوانان ساکن این مناطق که از آنها با عنوان کودکان کار یاد می شود، در مدارس همجوار فضایی متفاوت از دیگر مدارس را به وجود آورده بود.

    همیشه بادیدن این کودکان درحالی که مظلومیت درچهره آنها موج می زد، از اینکه نمی‌توانستیم برای آسایش و حمایت ازهمه آنها کاری انجام دهیم ، دردی عمیق بر وجودمان می‌نشست. این دسته از شاگردان ما مثل بسیاری از هم کلاسی‌های خود، آرزوی داشتن چکمه، کوله پشتی و لباسهای گرم در روزهای سرد زمستانی داشتند. اما هیچ وقت به زبان نمی‌آوردند. چرا که نداشتن به بخشی ثابت از رندگی آنها بدل شده است.

    احوالپرسی بابچه ‌ها، سرصف صبحگاه در مدرسه ای که از هر طرف یک گوشه اش کج شده بود، و بچه‌هایی که دستان کوچکشان از فرط کار در سرما و سختی بوی کهنگی گرفته و آفتاب، رنگ پوستشان را برده انگیزه بیشتری به من و دوستانم برای کار در کنارشان می‌داد.

    بسیاری از آنها در کوله پشتی مندرس خود اسباب معیشت را نیز به دوش می‌کشیدند تا پس از تعطیلی مدرسه به دنبال کار روزانه بروند و با گل‌فروشی در خیابان‌ها، ‌اسفند دود کردن، پاک کردن شیشه اتومبیل‌ها، فال‌فروشی و ‌کارهایی از این قبیل، از جمله کارگری در غبارو خاک و گچ و گل، بتوانند به درآمد خانواده کمکی کرده باشند.

    حامیان کودکان کار پشتوانه ما در مسیر پر پیچ وخم آموزش این کودکان بودند. انسانهایی که عشق، محبت و حمایت همچون خون در رگ‌هایشان می‌جوشد و دلشان به وسعت اقیانوسی بی‌‌کران! می‌بخشند بی آنکه خواهان چیزی باشند و اینگونه قدم در راه بنای علم و انسانیت می‌گذاردند. آنها معمار دوستی ‌و عطوفت‌اند، کسانی که دستان پرمهرشان نوید روزهای شاد و ایمن را می‌دهد. همه تلاش این بود که نوروز برای کودکان کار، در مدرسه ما، مثل هر روز نباشد.

    در مقابل مشکلات و محدودیت‌هایی که برای همه کارکنان این مدارس به جهت حضور کودکان کار وجود داشت، نهادهای دولتی نه تنها اقدامی برای حل مسائل مربوط به مدرسه وکودکان انجام نمی دادند بلکه حتی از پذیرش این که کودکان کارگر وجود دارند هم سر باز می‌زدند. حتی بسته‌هایی که هر ساله با عنوان هدیه نوروزی کمیته امداد به مدارس مناطق محروم ارسال می‌شد کفاف ۵ دانش‌آموز راهم نمی‌داد و اگرهمکاری وحمایت فعالین حقوق کودک نبود اداره مدرسه و تامین بخشی از نیازهای اولیه و ضروری این دانش‌آموزان امکانپذیر نبود.

    طی سالهای گذشته، وضعیت اسفناک اقتصادی تحمیل شده از سوی حکومت اسلامی و سقوط وضعیت اقتصاد خانواده‌ها، پای کودکان بیش از پیش به بازار کار باز شده است. و فشارهای شدید اقتصادی باعث محدودیت خدمات جمعی از حامیان کودکان کار گردیده است. در چنین شرایطی دیگر یک انسان به نام پدر و یا دو انسان به عنوان پدر و مادر در کنار هم توان تامین معیشت خانواده را ندارند. دیگر راه چاره ای جز ورود کودکان به بازار کار نیست و کودکان باید از اوایل کودکی خود به دنیایی دیگر پا بگذارند.

    در عمر سراسر نکبت جمهوری اسلامی، کودک به هیچ عنوان جایگاهی در معادلات سیاسی و اجتماعی نداشته است. رژیم اسلامی – سرمایه داری حاکم، کودکان را ابزاری مناسب برای تامین سود بیشتر و دادن دستمزد کمتر می‌داند.

     

    آمارهای دولتی از حدود دو میلیون کودک کار در ایران خبر می‌دهد. اما فعالان حقوق کودک معتقدند‌ این میزان همانند بسیاری دیگر از آمارهای رسمی، واقعی نیست و به نقل از یکی از وب سایت‌های خبری فعالان حقوق کودک در حال حاضرشمار کودکان کار حدود تا هیجده میلیون نفر هم تخمین زده می‌شود. به گفته یکی از فعالین حقوق کودک “میانگین سنی کودکان کار بین ۱۰ تا ۱۵ سال بوده است وکودک کمتر از ۵ سال و حتی نوزادی که در آغوش مادر و به اجبار وارد چرخه کار می‌شود نیز وجود دارد”.

    در راستای خروج دانش آموزان مدارس مناطق محروم از چرخه تحصیل و ورود آنها به بازار کار، آمار و نمودارهای ترک تحصیل در مقاطع ابتدایی و راهنمایی حکایت از گسترش روز افزون کودکان کار دارند.

    در خرداد ماه سال جاری محمد مهدی‌زاده، معاون آموزشی نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود که  طی دو سال اخیر، ۱۴۳ هزار کودک ایرانی در هیچ مدرسه ای ثبت نام نکرده اند و گزارشی دیگرعنوان می کند که در سال گذشته ۶۷ هزار دانش آموز فقط در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده‌اند. با این وجود هیچ آمار روشن و دقیقی در دست نیست که میزان واقعی کودکان کار در ایران را ارائه دهد.

    در مقابل این فجایع و بحرانهای اجتماعی، عدم پشتیبانی حکومت از نهادها و موسسات حامیان کودک کار و تشدید برخوردهای امنیتی – سیاسی حکومت جمهوری اسلامی با فعالان حقوق کودک در سال‌های اخیر باعث محدویت حضور حامیان کودکان محروم کار در مدارس و مناطق حاشیه نشین گردیده که محصول این بیدادگری، ترک تحصیل کودکان بیشتری از مدرسه برای پرداختن به کار تمام وقت و تامین معیشت است احساس خطر جمهوری اسلامی از نهادهای مردمی فعال حقوق کودکان ، دستگیری فعالان دفاع از حقوق کودکان، در سالهای اخیر، فضای را برای حامیان کودکان کاررا با دشواری ها و محدودیت های بسیاری مواجه کرده است. بهنام ابراهیم ‌زاده، سعید شیرزاد، امید علی‌شناس، آتنا دائمى، آتنا فرقدانی، و . . . با دریافت احکام مجموعا بیش از ۴۰ سال حبس، راهی زندان شده‌ و بسیاری دیگر از فعالین حقوق کودک، احضار، بازخواست و تهدید شده‌اند.

    هزاران کودک دستفروش آواره خیابان و مترو و هر گذرگاه خطر ناک‌اند و اینچنین سال نو را تجربه می‌کنند. هر سال بیشتر از قبل بوی عید با بوی بغض برای کودکان کار و خیابان همراه است. درد فقر و نداری بيش از هر زمان ديگر دل كوچكشان را می‌فشارد، كودكانی كه زمستانی سرد را با كفش‌های پاره و لباس‌های كهنه در كلبه‌های محقرانه و سرد و دودگرفته سپری می کنند، كودكانی كه با برنج و گوشت مدت‌هاست بيگانه‌اند، و دردناکتراز همه کودکانی که امسال عید را بدون لمس دستان مهربان حامیانشان می گذرانند. به امید نوروزی که در آن همه کودکان در آسایش و شادمانی دور از فقر و تنگدستی بهار را جشن بگیرند.*

     

     

     

     

     

     

     

     

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.