کودکان مقدمند

کمپین بین المللی دفاع از حقوق کودکان

 
  آخرین اخبار
  • جمهوری اسلامی عامل اصلی کودک آزاری است ، سیامک بهاری، ۶ دسامبر ۲۰۲۴
  • من هستم اما بدون شناسنامه ، سیامک بهاری ، ۲۹ نوامبر ۲۰۲۴
  • جنبش دادخواهی و دفاع از حقوق کودکان ، سیامک بهاری ، ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴
  • احضار و اخراج معلمان خواست ها و مطالبات – سیامک بهاری – اول نوامبر ۲۰۲۴
  • هر گونه استفاده از کودکان در امور نظامی، اکیدا ممنوع است! سیامک بهاری- ۲۵ اکتبر ۲۰۲۴
  •   مطالب مرتبط:

     
     کمپینها
  • بیانیه ۲۰۲۱ـ تلاش های مداوم، در نقد کاستی های جدی کنوانسیون حقوق کودک گسترده می شود!
  • تعرض به کودکان ممنوع
  •  فعالیتها
  • تجاوز جنسی
  • جشن به مناسبت سال نو به صورت آنلاین
  • کلپ جشن، به مناسبت سال نو میلادی و شب یلدا بصورت آنلاین ، با موسیقی و شعر وبرنامه های سرگرم کننده انجام شد.
  • گزارشي از مراسم يادبود ستايش قريشي
  • جشن شاد برای همه، به مناسبت سال نوـ ۱۳۹۵
  •  
     
      مسئول آتش سوزی در مدرسه دخترانه شین آباد کیست؟
    چهارشنبه, 20th آگوست, 2014 | میزگردها

    گفتگو با؛ افسانه وحدت٬ کریم شامحمدی و سیامک بهاری

    نشریه کودکان مقدمند: به میزگرد این شماره خوش آمدید.
    وزیر آموزش و پرورش در باره آتش سوزی می گوید شخص بخصوصی مقصر نیست٬ وزارت آموزش و پرورش چه مسٸولیتی در این باره این فاجعه دارد؟

    افسانه وحدت:
    ممنون از طرح این سوال مهم. اتفاقاً بیننده برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند که میخواست صداش پخش بشود در این باره میگفت، باز هم وزیر نمیخواهد مسئولیت به عهده بگیرد. ایشون میگفت پس کی باید به مردم جواب بدهد. وزیر آموزش و پرورش برزیل یا چین؟
    اگر وزیر جنایتکار رژیم وانمود میکند که نمیداند مقصر کیست ولی مردم جوابش را دارند. مردمی که چوب کودک ستیزیهای این حکومت به تنشان خورده است و قربانی داده اند و یا کودکانشان را هر روز با نگرانی به مدرسه میفرستند و مطمئن نیستند کودک به خانه باز میگردد یا نه، سلامت بر میگردد یا نه میدانند مقصر کیست. مردم میدانند مقصر اصلی حکومت اسلامی است. مردم میدانند پولی که بایستی صرف رفاه کودکان شود، برای سرکوب مردم و اداره زندانها و شکنجه به کار میرود، پولی که باید صرف آموزش و پرورش کودکان شود، صرف حمایت از تروریستهای منطقه و کشتار کودکان در سوریه میشود. پولی که بایستی صرف شادی و امنیت کودکان شود، اختلاس میشود و میلیاردها تومان توسط آیت اللههای میلیاردر و حکومتیها به بانکهای خارج منتقل میشود تا وقت مبادا آقا زادهها بی پول نمانند. ۵۷ در صد مدارس ایران طبق آمار دولتی تخریبی است. یعنی هر لحظه میتواند روی سر کودکان خراب شود، ولی آقا زادهها در کشورهای اروپایی و آمریکا با پول همین کودکان که طعمه آتش سوزی چراغهای والور میشوند و هر روز ممکن است سقف روی سرشان خراب شود مشغول تحصیل هستند. اگر وزیر به اصطلاح آموزش و پرورش بخواهد جواب دهد، میداند که بایستی جواب همه این سوالات را بدهد.
    ولی عیناً مانند بقیه ارکان حکومت اسلامی عمل میکند که به دلیل ضّد مردمی بودنش کسی مسئولیت مفیدی در قبال شهروندان ندارد. سرکوب شدید و اسلامیزه کردن کشور، کمکهای مالی عمده به تروریستهای اسلامی در کشورهای دیگر برای تحکیم هر چه بیشترشان، و اختلاسهای با وجوه نجومی همه توان مادی و اقتصادی را از مملکت و مردم گرفته و مردم را به روز سیاه نشانده. مدرسههای تخریبی هر ساله به تعدادشان اضافه میشود و هنوز از والور و علأالدین برای سیستم گرمایی مدارس استفاده میشود. مدارس به قتلگاه کودکان تبدیل شده است. از خراب شدن دیوار تا آتش سوزیهای متعدد که جان تعداد زیادی از کودکان را گرفته و تعدادی را معلول کرده تا اردوهای نظامی که علاوه بر خسارات روانی عددیده به کودکان، هر ساله قربانیان زیادی میدهد. در حقیقت بازگشای مدارس هر ساله به دلیل وجود مدارس مرگ آفرین و ساختمانهای فرسوده و تخریبی و همینطور اردوی اجباری نظامی راهیان نور با قربانی شدن دانش آموزان همراه بوده. هنوز ۳ ماه از بازگشائی مدارس نگذشته و این همه حادثه و این همه کودک قربانی و این همه خانوادههای سوگوار و خشمگین که حتا نمیدانند به کجا و کی مراجعه کنند. کیفر خواستشان را و صدایشان را به کی برسانند.
    دست این وزارت خانه و وزیر جنایتکارش و بقیه وزرا و آیت اللههای دور و برش به خون کودکان و نوجوانان زیادی اغشته است، از قتل عام ۳۶۰۰۰ کودکی که در جنگ ایران و عراق شستشوی مغزی دادند و به روی مینها فرستادند تا آتش سوزی و سوزاندن و کشتن ۱۳ دانش آموز و اموزگارشان در روستای سفیلان، و سوزاندن ۶ دختر و دو پسر در روستای درودزن که تقریبا همگی به نحوی معلولیت پیدا کرده اند و یا صورتشان را از دست داده اند. آتش سوزی در مدرسه آلمنی از توابع لرستان، آتش سوزی در دبیرستان وابسته به علوم دریانوردی چا بهار، و همینطور روستای شین آباد که هنوز چند کودک با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و سیران یگانه که بعد از زجر زیاد از سوختگی بیش از ۴۵ درصد بلاخره خاموش شد و اطرافیانش را و همه کسانی را که ماجرا را دنبال میکردند در سوگ بزرگی فرو برد. مأمورین اطلاعاتی رژیم از ترس خشم و اعتراض مردم با وقاحت تمام به خانواده غرق در سوگ و غم سیران ممنوع کردند که پیکر او را در شین آباد دفن کنند. با این وجود صدها نفر در مراسم دفن سیران شرکت کردند. قربانی دیگر این حادثه آمنه اسماعیلی است که روزهای آخر عمر کوتاهش را با درد فراوان با مرگ مبارزه کرد و بلاخره جان باخت.
    این دولت و وزیر جنایتکارش چطور قرار است جواب بدهند یا واکنش نشان دهند معلوم است. حاجی بابایی اول از هر چیز مسئولیت را از خودش سلب کرد و گفت این حادثه هیچ مقصری ندارد. بعد گفت ” من به عنوان وزیر آموزش و پرورش نمیتوانم بگویم مشکل از کجا بوده است.” در مصاحبه دیگری ابروی خودش را بیشتر برد و انگار مقصری پیدا کرده است گفت “گاز رسانی به مدرسه وظیفه
    وزارت نفت است”. ولی ضّد و نقیض گوییهای این وزیر دروغگو که با فشار مردم مجبور به جواب دادن شد از این هم
    فراتر رفت و با وقاحت کامل آموزگار مدرسه را که قصد خارج کردن بخاری از کلاس را داشت مقصر قلمداد کرد و گفت : اگر او این کار را انجام نمی داد و دانش آموزان را از کلاس خارج می کرد شاهد این حادثه تلخ نبودیم.
    وزیر جنایتکار میگوید این مدرسه استاندارد بوده و بخاریش هم استاندارد بوده. یعنی کلاسی که راه خروج ندارد، درش دستگیره ندارد، پنجرهاش هم با میلههای آهنی بسته اند، ۳۶ نفر و به بیان دیگری ۴۵ دانش آموز در آن نشسته اند از نظر این فرد دروغ گوی جنایتکار استاندارد است. البته ایشان منظورش استاندارد برای فرزندان کارگران و مردم زحمتکش. چون استاندارد برای مدرسه آقا زادهها تحصیل در اروپا و یا بهترین مدرسههای کشور است. هر ساله تعدادی کودک را زنده زنده میسوزانند و حرف از استاندارد میزنند.
    وقتی که فاجعه واژگون شدن اتوبوس راهیان نور هم اتفاق افتاد و فقط در یک حادثه ۲۶ نوجوان به قتل رسیدند هم گفت از مسئولش بپرسید. این شخص مترسکی است که دولتش برای پیشبرد اهداف شومش که کوچکترین ربطی به کودک و آموزش او ندارد منتسب کرده که خودش هم نمیداند چطور از زیر ذرّه بین مردم خشمگین خودش را نجات دهد.
    داشتن مدرسه مجهز، با امکانات بالا، با آزمایشگاههای مجهز و مدرن، سالنهای ورزشی مدرن حقّ همه کودکان است. پول و امکانات مادّی در ایران برای همه شهروندان بسیار زیاد وجود دارد. امکان اینکه همه کودکان بتوانند با رفاه، شادی و امنیت زندگی با حرمتی داشته باشند همیشه در ایران وجود داشته است. زندگی شایسته حرمت کودک را باید فراهم کرد و این امر وظیفه هر دولتی است.
    کودک خود نمیتواند از حقش دفاع کند. کودک قادر به بهتر کردن وضعیت خود نیست. هر روز که از حیات این حکومت ضّد کودک میگذرد، کودکان بیشتری قربانی خواهند شد. طبق آمار دولتی ۲۰۰۰۰۰ مدرسه از وسایل ابتدائی گرمایشی استفاده میکنند. اگر خوشبین باشیم که این آمار درست است، و اگر فرض کنیم در هر کلاس ۳۰ دانش آموز مشغول به تحصیل است که تعداد در کلاسها خیلی بیشتر از این هاست، همین الان ۶ میلیون کودک در خطر سوختن و مرگ قرار دارد. این وضع باید سریعاً تغییر کند و این امر به عهده بزرگسالان است. با اتحاد و تشکل میتوان به وضع موجود کودکان اعتراض کرد. از فعالین و علاقه مندان میخواهم با کودکان مقدمند تماس بگیرند تا با هم این امر مهم را از پیش ببریم.

    نشریه کودکان مقدمند: در اطلاعیه نهاد کودکان مقدمند شما از استاندارد فضای آموزشی سخن گفته اید٬ این را تو ضیح بدهید٬ سطح توقع شما تا چه حد است!؟

    کریم شامحمدی:
    ممنون از سوالی که مطرح کردید. میخواهم از اینجا شروع کنم که با چه معیاری استاندارد فضای آموزشی را می سنجیم، چونکه مقامات آموزش و پرورش جمهوری اسلامی هم مدعی هستند که فضای آموزشی در ایران هم استاندارد است. می گویند: “فضای ياد گيری و بخصوص کودک نوآموز در آن احساس آرامش و راحتی می کند. این معیاری است برای مدارس استاندارد که جمهوری اسلامی آنرا مد نظر دارد. احساس آرامش و راحتی را به دانش آموزان واگذار می کنند، انگار کودکان در این نظام خیلی اختیار دارند، در صورتی که دانش آموزان استاندارد دیگری را ندیده اند که طبق پیشرفت بشر امروزی و مدرن پیش رفته باشد، تا احساس کنند آرامش و راحتی آنها در نظر گرفته شده است. کودک یا دانش آموز را هر جایی بگذارید طبق قوانین و مقررات آن جامعه یا محیط به عنوان نرم زندگیش اتوماتیک می پذیرد. بنابر این از نظر من این معیاری را که جمهوری اسلامی برای استاندارد فضای آموزشی گذاشته است گریز از استانداردی است که جامعه بشری به آن نایل آمده است. یا اینکه سطح توقع ما مدافعین حقوق کودک طوری دیگری است و با این معیار که جمهوری اسلامی مدعی است متفاوت است. با این توضیح خواستم به جواب سوال شما برسم و توقعی که دارم را بیان کنم.
    از نظر من سطح توقعی که از فضای آموزشی استاندارد، چه از لحاظ یادگیری و چه از لحاظ فیزیکی در دنیای امروزی می رود این است که امنیت، شادی و فضای خلاق برای دانش آموز تامین و تضمین شود. تامین و تضمین بر اساس این معیار هم به عهده جامعه است.
    جامعه می تواند ببیند که آیا “آسایش، راحتی” شادی دانش آموزان طبق این معیارپیش می رود یا نه و به نظر من استاندارد فضای آموزشی بین المللی است و با پیشرفت بشر طبیعتا این استاندارد هم بالا میرود، چونکه جامعه در حال رشد و پیشروی و رو به جلو است، چونکه رشد علم، دانش و شعور بشر و رشد تکنولوژی به اینجا رسیده است و پیش می رود که چنین توقعاتی بر آورده شود و در خیلی از کشورها از خیلی لحاظ هم بوقوع پیوسته است به همین خاطر از استاندارد فضای آموزشی صحبت به عمل می آید. بعد از آتش سوزی شین آباد که ٣٤ دانش آموز بشدت دچار سوختگی شدند و متاسفانه دو نفر جان خود را از دست دادند و همچنین نمونه های دیگر، روستای سفیلان چهار محال بختیاری، درودزن استان فارس، مدرسه شبانه روزی چاه رحمان در استان سیستان و بلوچستان، خوابگاه علوم دریانوردی چابهار که در این موارد هم تعدادی به شدت دچار سوختگی شدند و تعدادی متاسفانه جان خود را از دست دادند. وقتی اعتراضات خانواده ها و مدافعین حقوق کودک بالا گرفت، مقامات آموزش و پرورش جمهوری اسلامی برای گریز از فاجعه ای که به بار آورده اند هر کدام مسئولیت این فاجعه را به دیگری پاس می دادند و از مدارس استاندارد هم صحبت می کنند که گویا چنین حوادثی اتفاقی است نه از استاندارد نبودن مدارس. در مدرسه ای مانند روستای شین آباد، نه تنها ابتدائی ترین استاندارد مدرسه رعایت نشده است بلکه این مدرسه را می توان به هر چیز دیگر تشبیه کرد به غیر از مدرسه. مدرسه ای که به پنجره آن میله زده اند و دربش چندان دستگیره ای هم نداشته باشد که فورا در را باز کرد و دانش آموزان سریع بیرون بروند چه نوع استانداردی است. چنین مدارسی بیشتر به
    زندان شباهت دارد تا اینکه به یک مدرسه.
    بنابر این اکثریت مدارس در ایران را نمی توان بعنوان ابتدائی ترین استاندارد مدارس که شامل امنیت دانش آموزان است بحساب
    آورد و به نظرم تا آنجایی که به فضای شاد و خلاق در مدارس بر می گردد هیچ کدام از مدارس در ایران فضای آموزشی استاندارد ندارد. در مدارسی که تنبیه، رعب و وحشت، تحقیر، تبعیض جنسیتی و تحمیل سنتهای عقب مانده حکمفرما است، از چنین مدارسی نمی توان بعنوان فضای آموزشی استاندارد اسم برد. به نظرم باید این فضای آموزشی را از بیخ زیر و رو
    کرد.
    اگر بخواهیم به یک فضای آموزشی استاندارد به لحاظ تکنیکی در زمینه ساختمان سازی و یادگیری بپردازیم لازم است در همه موارد آنرا به کارشناسان واگذار کنیم و متاسفانه از عهده من خارج است. همینقدر خواستم اشاره کنم تا آنجایی که به آتش سوزی شین آباد و مشابه آن بر می گردد، ابتدائی ترین توقعی که از یک مدرسه استاندارد می رود این است که امنیت دانش آموزان تامین شود.
    برای مثال لازم است کلاس درس دو در داشته باشد تا بتوان در مواقع اضطراری و بروز خطر کلاس را به موقع تخليه کرد، سيستم زنگ خطر حريق باید داشته باشد، امکانات اطفاء حريق در هر مدرسه ای وجود داشته باشد. امکانات گرمایشی مانند شوفاژ داشته باشند. بچه های کلاس های اول و دوم در طبقه اول استقرار پيدا کنند. این فقط گوشه ای کوچک از استاندارد یک مدرسه است که اشاره کردم.

    نشریه کودکان مقدمند:چه راه کارهایی به نظر شما درمقابل این فاجعه باید انجام داد؟ وظیفه نهادهای مدافع حقوق کودک چه باید باشد؟

    سیامک بهاری:
    قبل از هر چیز اجازه بدهید که همدردی عمیق خودم را به خانواده ها و همه عزیزانی که قربانی این فاجعه شده اند ابراز کنم.
    پرسش شما دو سطح متمایز دارد که اجازه بدهید یکی پس از دیگری به آن بپردازم. نکاتی که سایر دوستان گفتند٬ هم مهم است و هم در عین حال مانند روزنه ای است که اجازه میدهد ما از آن٬ فضای بزرگتری را نگاه کنیم. فاجعه آتش سوزی شین آباد یکبار دیگر صحنه رقت انگیز وضعیت آموزش و پرورش را نمایان میکند.
    در اولین روزهایی که از آتش سوزی در مدرسه شین آباد میگذشت نهاد کودکان مقدمند کمپین دفاع از کودکان شین آباد را اعلام کرد. این اقدام اضطراری برای افشاگری و نیز عطف توجه به فاجعه تکان دهنده ای است که متاسفانه مکررا تکرار میشود.
    به صحنه آتش سوزی و واکنش حکومت اسلامی و وزارت آموزش و پرورش نگاه کنید٬ اولین اقدام آنها این است که ماجرا را کوچک کنند٬ از رسانه ای شدن آن جلوگیری کنند. تا می توانند ماست مالی کنند٬ من نبودم دستم بود٬ تقصیر آستینم بود راه بیندازند. وزیر گفت آموزگار مقصر است و خیال خودش را راحت کرد. گویا دیواری کوتاه تر از خانم آموزگاری که خودش یکی از قربانیان است پیدا نکردند! وزیر حتی برای ابراز همدردی ظاهری با خانواده ها هم اکراه داشت. دست آخر هم بعد از آسمان و ریسمان کردنها و دروغهای همیشگی٬ اصل موضوع یعنی ایمنی مدارس و خطر جدی بروز چنین فجایعی را مسکوت گذاشتند و با وقاحت غیر قابل تصوری اعلام کردند: قصوری از هیچکس سر نزده است! شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت تنها “هنری” است که آنها در آن بی رقیب اند.
    وقتی اعتراضات بالا گرفت و واقعا سبب شد شکاف در میان خود حکومت بیفتد و خودی هایشان با هم دست بگریبان شوند٬ هم حقایق نهفته و نگفته عیان شد و هم مسجل شد٬ این دستگاه حکومتی حتی به ظاهر هم که شده نه قصد پذیرش مسئولیتی دارد نه طرحی برای پیشگیری از تکرار چنین فجایعی.
    کمپین دفاع از کودکان شین آباد در اولین اقدام تلاش دارد حقایق را افشا کند! همزمان خانواده های مصیبت دیده را حمایت کند٬ فشار پلیسی و امنیتی که حکومت اسلامی برای مخفی نگهداشتن دامنه این فاجعه ایجاد کرده را با افشاگری مداوم٬ خنثی کند و تواما راه کارهایی که مانع بروز چنین فجایعی میشود را مطرح کند.
    ایمنی در مدارس و مسئولیت مستقیم آن توسط آموزش و پرورش شاه کلید بحث ما است. تا تکلیف این موضوع روشن نشود٬ هیچ بحثی در این باره سرجای خودش قرار نمیگیرد. مدارس ایمن یک مفهوم وسیع و گسترده است که پیش از هرچیز حق کودکان و دانش آموزان را تدقیق میکند. ابعاد متنوع و بسیار وسیعی و با تاکید میگویم به هم پیوسته ای دارد.
    ما صریحا اعلام می کنیم که کودکان در مدارس جمهوری اسلامی امنیت ندارند! جانشان در خطر است. کودکی شان در معرض تعرض هجوم اعتقادات ایدئولوژیک قرون وسطایی حکومت اسلامی است.
    این را ما بارها و بارها گفته ایم. خانه ازپای بست ویران است. ببینید٬ وقتی مرتضی رئیسی از روسا و کارچاق کن های توسعه و تجهیز مدارس آموزش و پرورش با زبان خودش میگوید: صدو پنجاه هزار کلاس درس و پنجاه هزار اتاق اداری آموزش و پرورش ایمن نیستند! ــ این را تازه با سطح استاندارد عقب مانده خودشان میگوید٬ ــ وگرنه ابعاد ناایمنی بسیار٬ بسیار بیشتر است. بعد هم میگوید: “بودجه بدهید درست میکنیم! یک هزار میلیارد تومان نیاز اولیه ایمن سازی مدارس است تا سیستم گرمایش را تغییر بدهیم”.
    همین ادعا را بگذارید کنار بودجه هایی که برای امور اعتقادی و ایدئولوژیک اختصاص میدهند و بودجه اش را هم دارند و حواسشان هم جمع است که دقیق خرج شود!
    احداث ۲۰ هزار “مدرسه قرآنی”٬ ده ها
    هزار “نمازخانه” طرح “ترویج صلوات”٬ بودجه کلان برای “طرح شجره طیبه صالحین”٬ بودجه بیکران برای اردوهای مرگ آفرین “راهیان راه نور”٬ طرح مربیان حجاب٬ طرح معلیمن
    امور پرورشی٬ محصور سازی مدارس
    دخترانه از دید نامحرم! و غیره و غیره.
    مشخص میشود برای تامین اهداف ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در آموزش و پرورش٬ بودجه اش را از هر امکانی بشود زد تامین میکنند.

    پس اگر به ردیف بودجه مربوط میشود٬ محل برای تامین اعتبار موجود است. به زبان ساده٬ پول برای اولویتهای آموزش و پرورش تامین میشود نه برای ایمن سازی و ارتقا استاندارد مدارس. بودجه ای اگر هست باید در جای دیگری صرف شود.
    یکبار دیگر سراغ بودجه سرانه دولت برای هر دانش آموز بروید. خودشان میگویند که بودجه سرانه اگرچه٬ به سختی پرداخت شده است٬ بطور میانگین به هر دانش آموز چیزی حدود ١۲ دلار اختصاص می یابد. مدارس قرار است همه مخارج گرمایش٬ سرمایش٬ تامین آب و برق و مرمت را از این بودجه سرانه هزینه کنند.
    از بودجه ناخالص ملی در سال تحصیلی ۹١ــ ۹۰ رقمی معادل ٣۰١٥١١٣۰۰ است که یک ششم آن قرار است به آموزش و پرورش تعلق بگیرد. حالا مقایسه کنید با بودجه ای که دولت انگلستان فقط برای تحقیات علمی کشور اختصاص داده است: دولت انگلیس یازده میلیارد پوند برابر بیش از ١٤ میلیارد یورو به بخش تحقیقات علمی این کشور در دوره سه ساله ۲۰۰۹ تا ۲۰١١اختصاص داده که این رقم نسبت به بودجه سال ۲۰۰۷با یک افزایش ٤/١۷ درصدی معادل است.
    حالا حساب کار دستمان می آید. این آموزش و پرورش با خصوصی سازی و ایجاد مدارس غیر دولتی بخش بزرگی از بار مسئولیت خود را به بخش خصوصی منتقل میکند و آنجا که نوبت به مدارس دولتی است٬ بودجه ای برای مرمت و ایمن سازی فضاهای آموزشی در اختیار ندارد!

    آموزش و پرورش نهادی امنیتی٬ نظامی و پادگانی است که کودکان را بمثابه سربازان به گروگان گرفته است. جان انسان در چنین اتمسفری ارزش ندارد. جان دانش آموزان به طبع اولی اصلا ارزشی ندارد.
    ایمنی در مدارس برابر با آخرین استانداردها و دستاوردهای علمی امروز اگر دقیق و تعریف شده باشد٬ مشخص میشود٬ بخش قابل ملاحظه ای از مدارس در ایران اساسا کمینگاه مرگ است. وقتی خود این دولت اعلام میکند٬ نیمی از مدارس در ایران تخریبی است. انتظار دیگری جز آنچه رخداده نمیتوان داشت.
    به مدارس در یک کشور پیشرفته اروپایی نگاه کنید. اولین چیزی که مشاهده میکنید این است که مدارس اغلب دیوار ندارند. فضای باز قابل مشاهده ای هستند. کلاسهای درس چنان از هم مجزا شده اند که کمتر خطری از کلاس بغل دستی میتواند متوجه دیگری شود. همه کلاسها با سقف بلند٬ پنجره های باز٬ نورگیر و با حداقل دو درب ورود و خروج بعنوان درب اضطراری مجهز هستند. وسیله گرمایش و سرمایش در دسترس دستکاری هیچ دانش آموزی نیست. عموما از طریق حرارت مرکزی کنترل میشوند. تعداد دانش آموزان و مساحت کلاس رابطه متناسبی دارند. حد مجاز و معینی از تعداد دانش آموزان در یک کلاس درس تعیین شده است. اینها ابتدایی ترین و مشاهده ای ترین امکانات الزامی مدارس است. تجهیزات دیگر مانند امکانات سمعی و بصری٬ وزرشی و تفریحی٬ کتابخانه و غیره به جای خود محفوظ است.
    آموزگاران بجز آموزشهای علمی حرفه خود٬ با گذراندن دوره های متعددی که باید در آن مورد تایید سازمان آتش نشانی و حودادث غیرمترقبه قرار گیرند٬ آموزش اطفا حریق٬ غریق نجات٬ کنترل ناهنجاریهای روانی را گذرانده اند.
    همین جا تاکید کنم که ما باید مداوما بر این مطالبات و خواستهای فوری و درعین حال اضطراری پای فشاری کنیم و آنرا به یک مطالبه عمومی بدل کنیم. این استانداردها را باید به آموزش و پرورش تحمیل کرد٬ وگرنه خطرات بعدی قربانیان بیشتری از ما خواهد گرفت.
    اعتراضات با اهمیتی بعد از آتش سوزی در شین آباد شکل گرفت. پدر و مادرها بیشتر دخالت کردند٬ نگرانیشان را به اعتراض بدل کردند. حکومت هم مانند همیشه موضوع را امنیتی کرد.
    نکته مهم این است که تمامی هشدارهای ما و نهادهایی مانند ما که خطر را مداوما خاطر نشان میکردند گوش شنوای بیشتری یافته است. این امکان حالا رفته رفته مهیا میشود که مردم بعنوان ناظر بر کار آموزش و پرورش بشکل موثرتری دخالتگری کنند. برای مثال انجمن خانه ومدرسه میتواند بعنوان یک نهاد مستقل از آموزش و پرورش به نمایندگی از طرف خانواده های نگران٬ ایمنی مدرسه را مورد بازبینی قرار دهد و رسما مانع ادامه کاری مدارسی شود که خطرناک تشخیص داده میشوند. این بخشی از دخالتگری فوری و بعنوان یک اقدام عاجل باید تلقی شود.
    در مورد بخش آخر سوالتان باید بگویم که هر چه بی مبالاتی و لاقیدی و بی توجهی آموزش و پرورش نسبت به جان دانش آموزان بیشتر میشود٬ دخالتگری نهادهای مدافع حقوق کودک باید پر رنگ تر٬ اعتراضی تر و حتی با اعتماد به نفس تر باید بشود.

    ابعاد نا امنی در مدارس ایران باید به موضوع دایمی این نهادها بدل شود. ناامنی وقتی تجزیه و تحلیل شد و زوایای پنهانش آشکار شد٬ مشخص میشود که چه غول خفته ای است و چقدر خطرات گوناگون کودکان را مشخصا در مدارس جمهوری اسلامی تهدید می کند.
    ناامنی از ساختمان و کلاس درس و سرویس بهداشتی تا متون تدریس و نحوه اداره مدارس و رفتار روانی با دانش آموزان در سطحی وسیع و گسترده و بهم پیوسته باید نگریسته شود. هجوم همه جانبه جمهوری اسلامی به کودکی کودکان را هیچ وقت نباید دست کم گرفت. کودک آزاری یک وجه و یک مشخصه حضور کریه و دست دراز شده جمهوری اسلامی در آموزش و پرورش است.
    تاکید کنم که از میزان تاثیر مخرب ترویج عقب ماندگی و انحطاط متدهای و روشهای آموزشی جمهوری اسلامی نباید غافل شد.
    در آخر تا فرصت هست تاکید کنم که برای پیشبرد (کمپین دفاع از کودکان شین آباد) ما دست همه فعالین را به گرمی میفشاریم. انتظار داریم با حرکتی همگانی این کمپین را از پیچ و خم هایی که با آن روبروست هدایت کنیم.

     
    عضو نهاد شوید نشریه کودکان مقدمند برنامه تلویزیونی کودکان مقدمند
    Contact Address:

    Barnen Först

    Box 107

    145 01 NORSBORG

    Children First Now:

    childrenfirstnow1@gmail.com
    0046-76-995-6754 / 0046-70-852 67 16

    Donation:

    Bank giro: 5080-2065
    Postgiro: 128012-2

    © 2004 - 2024 / تمامی حقوق متعلق به نهاد کودکان مقدمند است.
    نقل مطالب با ذکر کامل منبع (نام و آدرس سایت) بلامانع است.